سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آن که به عیب خود نگریست ، ننگریست که عیب دیگرى چیست ، و آن که به روزى خدا خرسندى نمود ، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نبود ، و آن که تیغ ستم آهیخت ، خون خود بدان بریخت ، و آن که در کارها خود را به رنج انداخت ، خویشتن را هلاک ساخت ، و آن که بى‏پروا به موجها در شد غرق گردید ، و آن که به جایهاى بدنام در آمد بدنامى کشید ، و هر که پر گفت راه خطا بسیار پویید ، و آن که بسیار خطا کرد شرم او کم ، و آن که شرمش کم پارسایى‏اش اندک هم ، و آن که پارسایى‏اش اندک ، دلش مرده است ، و آن که دلش مرده است راه به دوزخ برده . و آن که به زشتیهاى مردم نگرد و آن را ناپسند انگارد سپس چنان زشتى را براى خود روا دارد نادانى است و چون و چرایى در نادانى او نیست ، و قناعت مالى است که پایان نیابد ، و آن که یاد مرگ بسیار کند ، از دنیا به اندک خشنود شود ، و آن که دانست گفتارش از کردارش به حساب آید ، جز در آنچه به کار اوست زبان نگشاید . [نهج البلاغه]
به دانش زندگی خوش آمدید Welcome to life knowledge
درباره



به دانش زندگی خوش آمدید    Welcome to life knowledge


واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed
این پایگاه براساس قوانین ونیازهای فطری انسان فعالیت می نمایدوهدف آن تربیت وپروش جسم وجان وارتقای آگاهی های زوج هایا کسانی است که قصدازدواج دارند -یادمان باشد 50درصدطلاق هابراثرنارضایتی جنسی می باشند-آموزش علمی روابط بین زن ومرد بی حیایی نیست -ازکاربران گرامی تقاضامی شودبراساس محدوده ی سنی وشرایط اجتماعی به مباحث موردنیاز مراجعه نمایند (ازآنجا که هیچ انسانی بی خطانیست اگر سهوا هرزمان که مطلب وتصویری مخالف قوانین سایت دراین وبلاگ گنجانده شد که منجربه فیلترشدن می شدازمدیریت پارسی بلاگ خواهش منداست به بنده اطلاع دهند تا اصلاح نمایم) یادمان نرود که درصدبیشترروابط بین زن ومردبه مسایل عاطفی واحترام ودرک متقابل هم برمی گردد ومسایل جنسی حداکثریک سوم و کمتر ازنیازهای زوجین است وبس. پس همانقدرکه در مسایل جنسی باید مهارت پیداکنیم،برای رضایت واحساس خوشبختی کنارهم بایدمهارت ها وروش های ابراز احساسات وعواطف وروانشناسی خانواده وتربیت فرزندان ودوستی ورفاقت بین زن وشوهر راهم یادبگیریم که به نظرمن در اولویت قرار دارد.چراکه بدون عاشقی ومحبت وابراز عواطف غیرجنسی قادر به ارضای سایر نیازهای مان نخواهیم بودو خوشبختی در درک وارضای کامل همه ی این نیازهای عاطفی وجنسی وحتی کاری وخانوادگی به صورت متقابل وشناخت وظایف سه گانه ی: فردی ،عمومی ومشترک ،خواهدبود... ان اریدالاالاصلاح مااستطعت وماتوفیقی الا بالله واحدیکتا

استخاره با قرآن
استخاره

 

خدایا ! پروردگارا !   مالکا ! مهربانا ! عشقا !  دوستا !

هـــــــر دم چــــــــنان به خــــــیال من انـــدری
گــــــــــــــویی که در بـــــرابر چشمم مصوری

فــــــــــکرم به مــــــــنتهای جـمالت نمی رسد
کــــــز هـــــرچه در خــــیال من آید ، نــــکوتری



خدایا !

اگه انسان حتی از عشق وزیبایی محض آفریده شده باشه ، باز یک از هزار ، در برابر تو ، شایسته ی ثنا وتحسین وسپاس وعشق واشتیاق وتکیه واعتماد ودلخوشی ودلدادگی ودوستی وأنس ، نیست!
توفقیم بده که از همنوع خودم ، جز درحد انسان وضعیف بودن ونیازمند بودنش ،و به وسعتی که در ظرفیت وتوانایی اونه ،درخواست نکنم!

پروردگارا !
کمکم کن اشک ولبخندام ،قبل از همه ، در شوق واز اشتیاق خودت باشه !
تمام عشق این جهانی ، بارقه ایست ، محدود وناچیز ، از بی نهایت عشق پاک تو!
عشق رو تنها در حضور وبا سرپرستی تو می خوام وبس!
بی تو بهشت هم عذاب ودرد وغمه.
بی تو ، زندگی هم نمی ارزه به یک نفس بودن.
مارو از خوی حیوونی مون بگیر وخوی فریشتگی وبرتر از اون رو ، با درک وآگاهی وعشق واشتیاق وفراتر ، به پیش حضرتت بالا ببر!
دام ودانه ونام وننگ ، همه هستند تا هر کس به قدر معرفت ولیاقت خودش ، از اونا نفع ببره!
هم خیرخواه ونیکمرد و هم بدخواه وناجوانمرد ، می تونن بالا برند ، اما در خانه ی بدخواه وناجوانمرد تنها علف وسبزه ولمسیات ، گسترده ست و نور معرفت ولذت با صاحب خونه بودن ، تنها در خونه ی خیرخواه ونیکمرد ، وارد می شه.
پس ، شرط بالا رفتن ، صرفا خوب بودن نیست ، اما مهم ، خوب بالا رفتنه ، به قولی تنها تلاش نکنیم که انسان موفقی باشیم ، بلکه باید انسان ارزشمند موفقی باشیم.




روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می‌پوشند
گرگ‌هایی که لباس پدری می‌پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می‌سنجند
عشق‌ها را همه با دور کمر می‌سنجند
خب طبیعیست که یک روزه به پایان برسد
عشق‌هایی که از پیچ خیابان برسد




ای همه هستی زتو پیدا شده   خاک ضعیف از تو توانا شده
آن چه تغییر نــــــــــپذیرد تویی    وآنکه نمرده ست ونمیرد تویی
هر که نه گویای تو ،خاموش به   وانچه نه یاد تو ، فراموش ، به



تو را عشق همچون خودی ز آب و گل             رباید همی صبر و آرام دل
به بیداریش فتنه برخد و خال                        به خواب اندرش پای بند خیال
به صدقش چنان سرنهی بر قدم                   که بینی جهان با وجودش عدم
چو در چشم شاهد نیاید زرت                       زر و خاک یکسان نماید برت
دگر با کست بر نیاید نفس                           که با او نماند دگر جای کس
تو گویی به چشم اندرش منزل است              وگر دیده برهم نهی در دل است
نه اندیشه از کس که رسوا شوی                  نه قوت که یک دم شکیبا شوی
گرت جان بخواهد به لب بر نهی                    و گر تیغ بر سر نهد سر نهی
چو عشقی که بنیاد آن بر هواست                چنین فتنه‌انگیز و فرمانرواست 
عجب داری از سالکان طریق                        که باشند در بحر معنی غریق؟
به سودای جانان ز جان مشتغل                   به ذکر حبیب از جهان مشتغل
به یاد حق از خلق بگریخته                          چنان مست ساقی که می ریخته
نشاید به دارو دوا کردشان                          که کس مطلع نیست بر دردشان
الست از ازل همچنانشان به گوش                به فریاد قالوا بلی در خروش 
گروهی عمل دار عزلت نشین                      قدمهای خاکی، دم آتشین
به یک نعره کوهی ز جا برکنند                     به یک ناله شهری به هم بر زنند
چو بادند پنهان و چالاک پوی                        چو سنگند خاموش و تسبیح گوی
سحرها بگریند چندان که آب                        فرو شوید از دیده‌شان کحل خواب
فرس کشته از بس که شب رانده‌اند              سحرگه خروشان که وامانده‌اند
شب و روز در بحر سودا و سوز                     ندانند ز آشفتگی شب ز روز
چنان فتنه بر حسن صورت نگار                     که با حسن صورت ندارند کار
ندادند صاحبدلان دل به پوست                     وگر ابلهی داد بی مغز کوست
می صرف وحدت کسی نوش کرد                 که دنیا و عقبی فراموش کرد






کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 92/8/18:: 11:7 صبح     |     () نظر



ثبت سفارش تایپ و ترجمه