زن / مرد وبرابری
آیا این طرزفکر که بعضی خانم ها وآقایون تصورمی کنند منظورازتساوی وبرابری زن ومرد این است که مثلاقوانین وحقوق مادی ومعنوی هردوی آنها به یک میزان باشد درست است؟
مسلما جواب " خیر " است. اما چرا؟
حتی اگر دوجنس مخالف را در نظر نگیریم وبه دو مرد یادو زن ( که هم جنس هم هستند ) نگاه کنیم متوجه می شویم که حقوق بین آن دو هم ، با هم متفاوت (ونه متضاد!) است چرا که خداوندهیچ دونفری رادرعالم خلقتش صددرصد شبیه هم نیافریده وبه هر کسی نیازهای روحی وجسمی خاص خودش را داده است که البته تنها با سایرین تفاوت دارد ودر تضاد نیست ودریک توضیح آسان تر برای هرکسی راهی برای زندگی وجود دارد ولی هدف همه ی آنها یکی است ولی راه های رسیدن شان متفاوت.!
اما از نظر جنسیت انسان ها بیش از دوجنس زن ومرد نیستند وهر کدام طبیعتا دارای نیازها وتوانایی هایی عمومی وهم خصوصی هستند. در نیازهای عمومی ، هر دوشان حقوق ومزایای برابرو یکسانی دارند همانند حق زندگی وخوردن وپوشیدن و... وکاروانتخاب همسر وآزادی بیان . ولی چرا زنان در اسلام نصف مردان ارث می گیرند یاحق طلاق به عهده ی مردان گذاشته شده است؟ یا چرا شهادت زنان نصف مردان حساب می شود مگر زنان راستگو نیستند؟! نه! حقیقت این است که این قوانین همیشگی نیستند وزنان هم عین مردان می توانند راستگو باشند ویا ارث برابر بگیرند ویا حق طلاق داشته باشند وشهادت یک نفرشان کفایت کند !
این احکام وقوانین عمومی است وبسته به شرایط زمانی ومکانی وموقعیت اشخاص ( چه زن وچه مرد ) تغییر می کند. ودربعضی شرایط مرد از بعضی حقوقش منع می شود!
در مورد این حقوق باید گفت که حقوقی هستند که خاص مردهستند ویا خاص زن . همان طور که درشرایط طبیعی هیچ مردی قادر به حامله شدن وشیردادن نیست ، جنس زن هم به شکل طبیعی برای انجام کارهای سخت وطاقت فرسا آفریده نشده است. وتفاوت های دیگر این چنینی ..
منظور ازتساوی وبرابری رعایت عدالت وگذاشتن وظیفه وتعهد به میزانی است که هرکدام طبیعتا توانایی کافی برای انجام آن کار را داشته باشند .
اگر ارث زنان نصف مردان حساب می شود چون در اسلا م حق نفقه ی زن بر عهده ووظیفه ی مرد گذاشته شده و هر درآمد ودارایی شخصی دیگری را که زن از سرمایه ی خودش کسب می کند برای خودش است وهرجور بخواهد می تواند خرج کند چه به شوهرش وزندگیش ببخشد ویا برای آتیه خودش ذخیره کند ویا درامور خیریه خرج کند. اما وظیفه ی پرداخت نفقه وتامین مسکن از گردن شوهرش سا قط نمی شود. اما وقتی درشرایط خاص زنی هم مثل شوهرش برای خانه وخانواده ش کسب درآمد وسرپرستی ومدیریت می کند ، دیگر حقوق ،همانی نخواهد بود که درشرایط عادی بوده است ویا زنی که به تنهایی سرپرست خانواده است مسلما هم عقل هم منطق وهم شرع وقانون خدا وحتی انسانی حکم می کند که ارثش نصف مردان نباشد!
ویا زنی که دوشادوش مردش به کارهای سخت وطاقت فرسا مجبور است او نیز مسلما حقوقی برابر در شرع وعدالت خداوند وعقل ومنطق بشری دارد. ویا درشرایطی که ادامه زندگی بازوجش برای او ممکن نباشد وروح وحیاتش در خطر باشد مسلما خداوند به او این حق را داده که بتواند از طریقی عمل کند که به او وداریی وسلامتی اش ضرری نرسد حال یا درموارد کم اهیت تر شوهر خودرا اصلاح می کند ویا درمواردی که قابلیت اصلاح نباشد می تواند برای طلاق برابر وهمانند مردان ذی حق باشد واین عین عدالت است.( نه زن ونه مرد حق این را ندارند که بدون دلیل کافی وفقط به خاطر هوس ویا زیاده خواهی ای خواهان جدایی از همسرشان باشند!)
اما درشرایط عادی چون تربیت اصلی فرزندان به عهده ی زن است وظیفه ی انجام کارهای سنگین ویا پرداخت نفقه ی خانواده وشوهر وبچه ها از دوش او برداشته شده است ودر زمان جنگ هم این مردان هستند که وظیفه ی جهاد دارند نه زنان ..
زن هر چیزی که دارد مال خودش است وموظف نیست آن را برای شوهر وخانواده حتما خرج کند وهرکجاخواست می تواند برای خودش سرمایه گذاری ویا خرج کند!( البته وقتی به زندگی زناشویی می نگریم که سراسر عشق ومحبت است هرگزاین به معنی جدایی ودوری وفاصله بین زن ومرد نیست بلکه زن ومرد در کنار ودوشادوش هم وبا حمایت هم است که زن ومرد می شوند ویک خانواده را تشکیل می دهند.ولی باید بین این دومسلئه تفاوت را دید که هرکدام جدا ازاینکه با قبول پیوند زناشویی به هم تعلق دارند ومال هم هستند ، ولی هرکدام صاحب ومالک دارایی ها وآزادی های شخصی ای هم هستند وبا ازدواج برده ومالک روح وجسم هم نشده اند بلکه بعد ازاینکه وظیفه ی زن وشوهری شان را رعایت کردند بقیه ی زمان ومواقع می توانند به رفع سایر نیازهای شخصی وخیلی خصوصی شان برسند واین اشتباه را خیلی از زوج ها می کنند که فکر می کنند هر لحظه باید به تفتیش عقاید وبررسی ثانیه ای کار هاواسرا هم بپردازند چون مال هم هستند!؟! این واقعا مخالف فطرت آفرینش ودرتضادباعقل بشری است چرا که هر انسانی گاهی به تنهایی ویا داشتن چیزهایی احتیاج دارد که خاص وویژه ی اوست مثلا نمازودعا ومناجات را چه زن یاشوهرراضی باشد یانه ما درقبال آفریدگارمان داریم شکر گذاری می کنیم وربطی به کسی ندارد ویا گاهی هرکدام از زن وشوهربه خلوت هایی برای تفکرات شخصی وکاملا خصوصی اش در تئامل با خود خدا وجهان آفرینش ویا کارهای روزمره اش نیاز دارد. این جدااز مشورت ونیاز به هم فکری همدیگر است وتنها بخش کوچکی ازشبانه روز زن ومرد را شامل می شود.فقط وفقط خاص اوست وهرگز مانع ومشکلی در ادای سایر وظایف اش به عنوان زن یا مرد خانواده ایجاد نمی کند ولی همین مدت کم وبه ظاهر ناچیزموتور حرکت اصلی روانی اوست وزمانی برای پردازش وبازنگری ومرور همه ی اتفاقات وآنچه برایش پیش آمده وارتباطش با عالم هستی وخداوند آن است ونبایددربرابر این نیاز روحی مقابله وعکس العملی نابخردانه انجام داد. وهم در نیاز ها وحقوق مادی مثلادیداربا دوستان خوب قدیمی اش نباید مانع شد چراکه او این دوستی ارزش مند را به آسانی به دست نیاورده که ما بلافاصله مانع آن شویم چون غیرت داریم ویا نمیتوانیم آزادی اورا تحمل کنیم!؟! یا کشو لباس های زن مال خودش است ومرد نباید به هر بهانه ای به داخل کشو لباس ها ی او سر بزندویاحتی دفترنوشته های خصوصی زنش را بدون اجازه بخواند وهرلحظه به بهانه ی غیرت مندی ، دنبال وجاسوس خانمش باشد!؟! این به معنای رها کردن همدیگر نیست بلکه اتفاقا نشانه ی اعتماد وفرصت دادن به همدیگر است واینکه با زبان بی زبانی وزبان رفتار به زن یا شوهرمان می فهمانیم که بهش اعتماد داریم ودرکارهای خصوصی ولحظات تنهایی اش دخالت نمی کنیم این حق مسلم هر زن ومردی است ونباید به محض ازدواج همه ی آزادی ها ورفتار گذشته ی اورا محدود کنیم . درست است بعضی آزادی ها را خود زن یا مردباید خودش محدود کند چون مثل قبل مجرد نیست ووظایفش تغییر کرده است واینک کسی را دارد که همه کسش بعدازخداشده ورازدار لحظه های اوست ولی این به معنای محدودیت نیست بلکه باید به خواست های هم که در طی سالیان متمادی با آن بزرگ شده ایم توجه کنیم وبا هم حتما دراین مورد حرف بزنیم که من مثلا چنین نیازهایی دارم وازتو می خواهم دراین مواقع رعایت منو بکنی ومن هم به تو قول می دهم این نیازهای خصوصی مانع ادای وظایف همسری نشوند وهم سایر اوقات فراغت مان مال هم وپیش هم باشد! مسلما با احترام ورعایت این نکات هم زن وهم مرد به ارزش هم بیشتر پی می برند وعاشقانه به هم نزدیک تر ونزدیک تر می شوند وهیچ کس وهیچ چیزی نمی تواند بین شان فاصله بندازد وخدا هم از این رابطه وعشق شان دفاع می کند وکسی زورش به خدانمی رسد ! پس حقوق زن ومردرا رعایت کنیم تا بهترین وشیرین ترین زندگی مشترک را تجربه کنیم وسرمشق بقیه گردیم واز تجارب شیرین زندگی مان به بقیه بدهیم. این یعنی عادی وسالم بودن یعنی انسانی رفتار کردن یعنی خدایی بودن این هدف خلقت است که روحیات وتفاوت های هم دیگر را بشناسیم وبا احترام ورعایت آن ها نتیجه ی زیبا وشیرین آن را بچشیم وهرگز دعوا واختلاف بوجود نیاید ویا درصورت بروز ناخواسته ی اختلافات ، به دلیل حکومت منطق وعشق با هم ،بلافاصله بخشش وصبر وزیبایی به یاری می آیند وزندگی شیرین به زودی برمی گرددچون ما به دلیل عشق به هم فکر می کنیم وبهانه ی ما مادیات وموقیت های اجتماعی نیست که هرلحظه ممکن است ازدست بروند ویا متزلزل گردند. تا وقتی روح معنوی وعشق دلیل پیوند ها وهمراهی ها وزندگی مشترک است در شرایط بسیار سخت هم هیچ ترس ونگرانی ای وجود نخواهد داشت وعشق معجزه می کند واین ثابت شده وکاملا واقعی است. ) در عین حال که حقوق شان متفاوت( ونه متضاد) است. مسلما زن خودش را از مرد وخانواده ش جدا نمی داند واز درآمد ودارایی هایش به نفع خانواده هزیه وخرج می کند ولی موظف به خرج دارایی هایش برای نفقه نیست ودرکارهای دیگر مثلا سرمایه گذاری برای فرزندان ویا امور خیریه وکارهای مورد علاقه خودش می تواند آن را خرج کند.
مسلما تحکیم ونظام خانواده به همان میزان که برای مردان مهم است ، برای زنان هم اهمیت دارد ونه کمتر واین عین خواست یک زن است که درخانواده وپیش کسی زندگی کند که بارعایت عدالت امنیت وراحتی هردوطرف رعایت شود چون روح زن بسیار لطیف تر وحساس تر از مردان است وبه این گرمی وامنیت برای بروز توانایی ها وتربیت فرزندانش نیاز حتمی دارد. بیش از80 درصد تربیت فرزندان به عهده ی مادران است واین حقیقتی است که همه ی مردان دردامان مهر ومحبت زنانی که مادران شان بوده اند تربیت شده اند و در کل تاریخ این ثابت شده است که نه فقط مادربلکه هرجا مردی موفق وتوانا ومدیر حضور دارد بدون شک زنی ( خواهر ،مادر، دوست،همسر و..) دلگرمی وراهنما ومشوق اوبوده است واین باید به مردها این گوشزد را بکند که حقوق زنان را بدون چون وچرا پرداخت کنند. اگر از نظر معنوی به این حق نگاه کنیم بی شک زن ومردهردو پشتوانه ی روحی وعاطفی همدیگر هستند وهیچ یک به تنهایی در این مرحله به تکامل نمی رسد همچنان که زن ومرد بعد از ازدواج به طور طبیعی استعدادهای نهان شان آشکار می شود وخیر وبرکت ودارایی وآرامش وزیبایی هایی که قبلا تصورش را هم نمی کردند شکوفا می شود وبروز می کند.واین اصطلاح که زن ومرد کامل کننده ونصف دیگر هم هستند کاملا واقعی وعلمی وثابت شده است.
اما باید یادمان نرود هرکدام دارای روحیات وشرایط فیزیکی خاص خودش است که البته خلقیات وصفات هم زنانگی وهم مردانگی در نهادپنهان هردوشان وجود داردوتنهادرشرایط اضطرار مفید ویاری رسان است ولی می بینیم وقتی زنی زنانگی ویا مردی مردانگی خودش را فراموش می کند ومثل جنس مخالف خودش رفتار می کند هرگز به شکوفایی وآرامش نمی رسدچون برخلاف جریان آب مشغول به شناکردن شده است وبانیروهای طبیعی به مقابله می پردازد که سرانجام به شکست منجر خواهد شد. این به معنی این نیست که زنی نمی تواند خارج ازخانه کار کند ویا پزشک واستاد ورئیس جمهوربشود بلکه اتفاقا زنان ثابت کرده اند که مدیران بسیارموفق وتوانایی هستند واین توانایی ازآنجا ناشی می شود که خداونداحساسات قوی و توانایی مادرشدن وتربیت فرزندان شان را به آنها عطافرموده واکثرا زنان ازپشت کار وظرافت بالاتری نسبت به آقایان برخوردار هستند .بلکه به این معنی است که زن درجایگاه خودش باشد ومرد در جایگاه خودش! یعنی با نیازها ورفتار وخلقیات طبیعی شان مقابله نکنند وسعی نکنند چیزی جزآنچه هستند وبا آن خلق شده اند باشند .
ولی باز نباید یادمان برود که نه زن ونه مرد به تنهایی نمی توانندمدیران وسرپرستان خوبی برای خانواده وجامعه شان باشند وذاتا با هم به موفقیت واقعی وقطعی خواهندرسید.
پیامبر اسلام بسیار در مورد رعایت حقوق زنان توسط مردان به مردان سفارش فرموده ودرسخنی نیکو می فرماید : بهترین شما، بهترین تان با همسرش است ومن بهترین شما هستم." وحقیقتا خودش بهترین نمونه والگو برای همه ی مردان بعد از خودشان هستند.
درجامعه ای که دیگر نیروی فیزیکی نقش اصلی را بازی نمی کند، مثل جامعه ی شهری امروزی ،مسلما باید نسبت به ادای بعضی حقوق زنان ، تامل بیشتری صورت گیرد وقوانین عادلانه ای مطابق عدالت الهی وضع واجراگردد.
بدون شک جامعه زمانی به پیشرفت وتکامل معنوی ومادی،با هم، پیش خواهد رفت که مردان بیشترازآنچه هست مواظب زنان باشند واز نیروی فیزیکی وقهری شان برای سرکوب وتعدی به حقوق زنها سوء ستفاده نکنند چون زنان روح عاطفی انسان ها هستند:چیزی که هرجامعه ای برای آسایش وامنیت وزیبایی به آن نیاز دارد چون مسلما پیشرفت ها درامنیت وآرامش به دست می آیند.
من شخصا معتقدم زنان بیش از مردان درطول تاریخ مورد تعرض وظلم واقع شده اند ویکی از دلایل آن خودخواهی های مردها وسوءاستفاده از نیروی فیزیکی وقهری شان برای ارضای شهوات وزیاده خواهی شان بوده است درصورتی که هرجا تعدی ای به زنان صورت گرفته وحقی از آنان پایمال شده است ،این خودمردان بوده اند که امنیت وآرامش را ازدست داده اندچون روح معنوی زنان را از دست داده اند وفرصت شکوفایی وبهره دهی این درخت پرثمر وزیبای خلقت را از او گرفته اند وخود نیز بی نصیب این موهبت شده اند اگر چه درظاهر حاکم وزورگوی بلا منازع بوده اند!!
هرجازنی فرصت شکوفایی وترقی داشته است مردان بسیاری به آسایش ورفاه رسیده اند اما متاسفانه دراین میان باید اعتراف کنم مردان زیادی قدر زنان را چنان که باید نگرفته اند وگاهی آن عده کمی هم که فریاد دادخواهی ودفاع از حقوق زنان را سرداده اند به شدت سرکوب وترد شده اند وهرگز صدای شان شنیده نشده است اما خوشبختانه این همیشگی نیست وهمیشه مردانی آزاده وفهیم برجامعه حاکم ویا سرپرست خانواده بوده اند که ارزش وجود یک زن آزادومدیر را درخانواده واجتماع دانسته اند وبا آزاد گذاشتن ورعایت عدالت انسانی – الهی ، موجب ترقی وآسایش هم زنان وهم به برکت آنها ، آسایش مردان بسیاری شده اند.این عده از مردان به فهم درست ومنطقی ودرک وشناخت تفاوت های جسمی وروحی زن ومرد واهمیت ولزوم وضع واجرای قوانین زندگی ومدیریتی با توجه به این تفاوت ها رسیده اند وهرگز با رهاوآزادگذاشتن ورعایت حقوق زنان ،شکست نمی خورند وپشیمان نمی شوند . اما آن عده از مردانی هم که بابی توجهی به حقوق وارزش زنان ، درآسایش خانواده وجامعه، سرشان را درلاک غفلت وبی توجهی فرو برده اند،هیچ گاه موفق نمی شوند وبه آسایش نمی رسند وموهبت یک زندگی سالم وپاک را از دست خواهند داد. اینان مردانی یا هوس رانند یا متعصب وخودبین که هرچقدر انسان های خیرخواه درمورد اهمیت نقش وحضور زنان در پیشرفت معنوی ومادی جامعه با آنها حرف بزنند ،آنها بیشتر به دور مغز تهی وخودخواهشان پیله ی نادانی را می پیچند واصلا تولد ومادرشان را هم ازیاد می برند وانگارازدامان سنگ وآهن به دنیا آمده اند وجز پول وموقعیت وقدرت چیزی نمی شناسند وبه جنس زن جز به عنوان جنس وکالا ویا جنس کمتر نگاه نمی کنند! اینان از هر موجودی پست ترو بی ارزش تر هستند ولی خودشان بی خبر!
هرمردصالح وفهمیده وعادل ومنصفی می داند زندگی اش با یک زنش کامل می شود وهرچه دارد به برکت حضور اوست واین درمورد هر زنی هم صادق است. چراکه یک زندگی دردید انسان های عادی ، از یک زن ویک مرد تشکیل می شود که پایه وبنا ی خانواده هستند وهیچ کدام دراین مورد بردیگری برتر نیست وبه تنهایی قادر به تکامل روحی ومادی با هم نیست اگرچه ممکن است به تنهایی هرکدام دارایی وموقعیت مادی بالایی کسب کند اما ذاتا چنان خلق شده که (هرچقدر درظاهر منکر این باشد اما) خود می داند جنس مقابل وعواطف وانرژی های اورا کم دارد .
در این مورد وهم درمورد حقوق وبرابری زن ومرد وشرایط وگوناگونی ها،باید بحث های تخصصی ومنصفانه ای صورت گیرد تاجامعه بازنان ومردانی که دیگردردرون شان به این فکر نمی کنند که حقی ازآن هاضایع شده است وهمیشه نگران ظلم وزور وتعدی طرف مقابلند،توسعه وتربیت وپرورش شودونسل های آتی هم از فهم وانصاف وعدالت نسل ما به خیر وبرکت وسعادت برسند. واین وظیفه ی تک تک ما زنان ومردان به تنهایی ودرقبال هم است که این فاصله ها وبی عدالتی ها را از بین ببیریم واز خودمان شروع کنیم ودر نهاد خانواده ای که تشکیل می دهیم آن را رعایت کنیم والگو وسرمشقی نیکو برای بقیه شویم." زنان ومردان بعضی شان سرپرست (ودوست خیرخواه) همدیگرند همدیگر را به نیکی ها امر وسفارش می کنند واز زشتی ها وبدی ها نهی "
نویسنده : واحد یکتا
5شنبه29مرداد88
کلمات کلیدی: زن / مرد