سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثمره اندرز، بیداری است . [امام علی علیه السلام]
به دانش زندگی خوش آمدید Welcome to life knowledge
درباره



به دانش زندگی خوش آمدید    Welcome to life knowledge


واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed
این پایگاه براساس قوانین ونیازهای فطری انسان فعالیت می نمایدوهدف آن تربیت وپروش جسم وجان وارتقای آگاهی های زوج هایا کسانی است که قصدازدواج دارند -یادمان باشد 50درصدطلاق هابراثرنارضایتی جنسی می باشند-آموزش علمی روابط بین زن ومرد بی حیایی نیست -ازکاربران گرامی تقاضامی شودبراساس محدوده ی سنی وشرایط اجتماعی به مباحث موردنیاز مراجعه نمایند (ازآنجا که هیچ انسانی بی خطانیست اگر سهوا هرزمان که مطلب وتصویری مخالف قوانین سایت دراین وبلاگ گنجانده شد که منجربه فیلترشدن می شدازمدیریت پارسی بلاگ خواهش منداست به بنده اطلاع دهند تا اصلاح نمایم) یادمان نرود که درصدبیشترروابط بین زن ومردبه مسایل عاطفی واحترام ودرک متقابل هم برمی گردد ومسایل جنسی حداکثریک سوم و کمتر ازنیازهای زوجین است وبس. پس همانقدرکه در مسایل جنسی باید مهارت پیداکنیم،برای رضایت واحساس خوشبختی کنارهم بایدمهارت ها وروش های ابراز احساسات وعواطف وروانشناسی خانواده وتربیت فرزندان ودوستی ورفاقت بین زن وشوهر راهم یادبگیریم که به نظرمن در اولویت قرار دارد.چراکه بدون عاشقی ومحبت وابراز عواطف غیرجنسی قادر به ارضای سایر نیازهای مان نخواهیم بودو خوشبختی در درک وارضای کامل همه ی این نیازهای عاطفی وجنسی وحتی کاری وخانوادگی به صورت متقابل وشناخت وظایف سه گانه ی: فردی ،عمومی ومشترک ،خواهدبود... ان اریدالاالاصلاح مااستطعت وماتوفیقی الا بالله واحدیکتا

استخاره با قرآن
استخاره

همه آن را می خواهند، معدودی بدستش می آورند.

چـرا؟ به شما خواهیم گفت چرا. احتـرام اکتـسابی است؛هرگز به کسی اهدا نمیشــود. امروزه با هجوم مردم بـرای انجام دادن سراسیمه وار کارها، انـدک افـرادی دارای اراده،بـردبـاری یا پشتکار مورد نیاز برای مورد احترام واقع شـدن حقیقی می باشنـد. همانند نوشیدن یک قهوه اسپرسوی خوب، ایـجـاد احـتـرام نـیازمند زمان و درنظر گرفتن جزئیات ظریف است تا بتوان به بهترین نتیجه دست یافت.

احترام همچنین رابطه مستقیم با شـهرت و اعتـبـار شـما دارد. از خود جلوه ای متشخص بسازید، احترام بـه عنـوان نتیجه ظاهر خواهد شد.

روشهایی برای سرعت بخشیدن به این فرایند وجود دارد -- حـداقـل برای کوتاه مدت - از طریق برخی راههای میان بر. برای مثال خود را در موقعیتی قرار دهید کـه بـتوانید قدرت خود را بکار ببرید ( قدرت حقیقی، نه در راس قدرت دربان باشگاه )، آنگاه مقـدار معینی از احـتـرام به شما اعطا خواهد شد، نه بدلیل اینکه استحقاقش را داشته اید، بـلـکه بـه این خاطر که موقعیت جدید شما اینطور ایجاب می کند. بیایید واقیت گرا باشیم؛ اکثریت ما استطاعت تهیه بنز را نداریم، و درصد بسیار کمتری می تـوانیم موقیعتی قدرتمند را برای خود خـریداری نماییم. با این شرایط چگونه میتوانیم مقداری احترام را بسرعت کسب نماییم؟

در این قسمت هفت نکته وجود دارد که احتــرام شـما را تضمین نمی کند اما شما را در جهتی صحیح هدایت خواهد کرد. آنچه باید بخاطر داشته بـاشید آن است که این نکات نباید فقط یکبار انجام شده و سپس فراموش گردند، بلکه باید به عنوان بخشی از سبک زندگی و تصویر جدیدی که در نظر دارید دربیایند.

1- لباس مناسب بپوشید

صرفه نظر از اینکه در گذشته چه کار کرده اید، چقدر پول در حـساب بانکی خود دارید، تا چه اندازه مشهور هستید یا چقدر چاق شده ایـد، یـک شـخص با لباسی شایسته بهتر از یک کهنه پوش مورد توجه قرار میگیرد.

درمورد هر نوع لباسی صحبت نمیکنیم، منظور یک لباس اندازه است که توسط خیاطی ماهـر و چیـره دسـت دوختـه شده است. اکنون زمان ارزان بودن نیست. یک دست کت و شلوار 50 هزار تومانی بخرید، آنگاه 50 هزار تومان بنظر خواهید رسیـد. کــت و شلواری 300 هـزار تـومانی بـخریــد، 300 میـلیون بنظر خواهیــد رسید. در مــورد کـفـش هـا هـم خسیس نبوده و یک جفت از بهترین آنرا برای خود تـهیـه کنـیـد. هر چـیـز ساخـت ایـتـالیا اتوماتیک وار بهتر از بقیه می باشد -- پایان داستان.

دهان خود را بسته نگاه داشته و به حقیقت متوسل شوید...

2- ساکت بمانید

میدانم که همه شما تصور میـکنید کـه نـابغه اید، اما واقیت آن است که نیستید. در غیر اینصورت نیاز به هیچ نصیحتی نداشتـید و جهان بازیچه ای در کف دستان شما می بود. بنابراین، چون هنوز چیزهای زیادی برای آمـوختــن وجـود دارد، بـهتـر اسـت کـه دهـان را بسته نگاه داشته و گوش کرد.

خردمند و مرموز بوده و فقط چــیــزی را کــه لازم اســت بــگویید. در واقع هیچ چیزی را تا زمانی که مجبور نشده اید، بیان نکنید. اشتباهات معمولا توسـط افرادی صورت میگیرند که بدون دلیلی مناسب زبان به صحبت می گشایند. هرقدر یک فــرد اطـلاعات کمتری از شما داشته باشد، احتمال ماندن وی در فاصله ای محترامانه بیشتر خواهد شد.

وقتی من کسـی را بـرای اولیـن بـار ملاقات می کنم، مؤدبانه با او سلام و احوال پرسی نموده و تا دو دقیقه بعد از آن چیزی نمی گویم. در ایـن فـاصــلـه آن فـرد ســاده لوح همه اسرار خود را برایم تعریف کرده است؛ کجا زندگی می کند، روابطش با همسرش چگونه است، شماره کارت اعتباریش چیست و چه تـعداد قرص بـرای رفـع مـشکلات جنسیش مصرف میکند. اگر شما هم در مکالمات خود اینچنین باشید، آیا کسی حاضر خواهد بود بعد از آن دو دقیقه باز هم برایتان احترام قائل باشد؟

3- دروغ نگویید

اگر مجبور به سخن گفتن شدید، به آنچه که واقعا می دانید اکتفا کنید. دروغ گفتن برای تحت تاثیر قراردان و یا جلب احترام دیگران نتیجه معکوس در بر خواهد داشت.

هیچ راهی سریعتر از دروغگویی برای از دست دادن احترام وجود ندارد، بخصوص زمانی که آن دروغگویی با حماقت همراه باشد. اگر چیزی را نمیدانید، بسادگی بگویید، " مــن در این مورد نظری نمیتوانم بدهم." یک انسان حقیقی کاستی ها و ضـعف های خـود را می پذیرد. اگر طرف دیگر مودب باشد، از شما آنچه که در تـوانـایی تان است را درخواست نموده، و شما فرصتی پیــدا خواهیــد کــرد کــه در مـورد چیزی صحبت نمایید که همانند انیشتین جلوه تان دهد.

4- هرگز لبخند نزنید ( آن را برای همسرتان نگهدارید )

هر وقت مرد رندی را می بینم که هـمـگی دندانهایش را نشان میدهد، همیشه تصویر یک تمساح به ذهنم خطور میکند. یک انسان مـحترم، یک انسان هوشیار نیز هست. لبخند زدن میـتـواند جلوه شما را مخدوش نمـایـد و ممکن است دیگران تصور کنند که شما یک فروشنده اتومبیل دست دوم هستید.

از لبخند زدن دوری کنید تا انسانی جدی بنظر آیید که براحتـی تـحت تـاثیر قرار نمیگیرد. از هر 10 مورد، 9 مورد طرف مقابل حتی سخت تر تلاش خوهد کرد تا مـوافـقـت شما را بدست آورد. در این شرایط چه کسی به چه کسی احترام می گذارد؟ (البته یادمان نرودمنظوراین است که به هرکسی که ردشدلبخندنزنیدکه موجب می شودراجب شمابدقضاوت کندواحساس اوج لذت محبت باهمسرتان درشمابوجودنمی آید! ولی بااحترام ومهربان برخوردکنیدودرعین حال آنقدرجدیت داشته باشید که کسی نتواندبه شمابه خاطر رفتارتان توهین وبی ادبی بکند.)

در عوض لبخند ملیحانه و نشان دادن دنـدانـهای همـچون صـدف خـود را هـنگـامی که با همسران هستید، از او دریغ ننمایید.

5- اطمینان و تواضع

افراد با اطمینان توانای جـذب بسیـار بـیـشتری نـسبت بـه بقیه افراد دارند. این اطمینان حـتـی اگـر شامل راه رفتن موقرانه ومتین(ونه مغرورانه ومستکبرانه!وازسرخودبینی)، وضعیت اندام مناسب یا اخـلاق و رفـتـار شـخـصـی خوب باشد، تصـویـر شـخصی تحت کنترل را نمایان می سازد که میداند چه کاری انجام میدهد و میتواند کار را به اتـمام برساند. یک انسان مطمئن میگوید، "شما میتوانـیـد بـه قابلیتهای من اعتماد کنید" و "به گفته های من احترام بگذارید."

به چشمان کسی نگاه کنـیـد. یـک انـسـان مـطـمـئـن هیـچـگاه کثیفی را در کفشهایش مشاهده نمیکند چرا که او هرگز نظرش را به پایین نمی افکند.

مرز بین اطمینان و خود بینی را بیاد داشته باشید. اطـمینـان تـعـادل تـوام بـا فـروتنــی و تواضع میـباشد. فقط انسانهای نادان فخر فروشی میکنند. کسی شما را معرفی میکند و می گوید، " آقای فلانی واقعا زرنگ است، شرکتش پارسال 100 میلیون سود کرد."

شـمـا پـاسـخ مـی دهیــد، "حتــی بــا حرفه ای ترین مهارتهای رهبری در جـهـان، بـدون سربازان کارکشته و خوب، نمی توانستم کـاری انـجام دهم. یک انسان بتنهایی قادر به صورت دادن چیزی نیست." چه کاری انجام داده اید؟ شـمـا قـابـلیتـهـای خود را در ضمن تحسین دیگران آشکار نموده اید. چه انسان متواضعی هستید

6- مؤدب باشید - احترام و نزاکت را متقابلا رد و بدل نمایید

وقتی کسی را ملاقات میکنید، نباید با بی نزاکتی لـبخنـدبزنید، اما از طرفی بی ادب نیز نباید باشید. محـتـاط بـودن بـه مـعـنای آن نـیست که نمی توانید مؤدب باشید. رفـتـار شایسته نمایانگر خلوص، و خلوص نمایانگر وقار است؛ یک انسان با وقار دارای خصیصه های در خور احترام میباشد.

هیچ کسی تا حال به دلیل ادب و یا نزاکت زیاد دشمنـش بـه جنگ او نرفته است. ادب همچنین به معـنـای ترسـو بـودن نیست.

7- حافظه خوبی داشته باشید

یکی از مسائل مهم و کلـیدی تقویت حافظه است، چون علاوه بر دور نگاه داشتن فرد از اشتباهات احتمالی، بـاعــث امتیازات بیشماری در دنیای کار و تجارت می گردد. اگر نام فـردی را کــه از مـعرفی او 30 ثانیه هم نمی گذردبه یاد نیاورید، مانند یک آدم ابله به نـظـر خواهید آمد.

بـخـاطر آورن اسـامــی و آنچه که به شما گفته شده، نشان دهنده این اسـت کـه فـردی هستید که به جزئیات توجه دارید، و نیز دقیق، باهوش و فهیم می باشــید. لازم نیست یـک سخـنرانـی طـولانی را بـیـاد بـیاورید؛ بخاطر آوردن یک اسم کافی است، و این باعث می گـردد طرف مقابل شما احساس خوبی نماید ( اگر مطلبی را درمورد فرزندانش بیاد آورید، امتیازتان بیشتر می گردد ). و او چه فـکری خواهـد کـرد؟ " عـجب مـرد محـتـرمی، دوستش دارم. او حتی اسم مرا بخاطر دارد."

پایان داستان

من اولین نفری خواهم بود که می پـذیرم یـک دانـشمـنـد سفـیـنـه فـضـایی نیستم: این مشـاوره کـاملا واضــح و روشن است. برخی چیزها را احتمالا از قبل انجام می دهیـد، و برخی را نه. بکار بستن همگی این هـفت قـانـون بـه معنای آن است که مجبورید سبک زندگی و نحوه رفتار با آشنایان چندین ساله خود را تغییر دهید، اما اگـر خـواهـان احترام فوری هستید، باید بهایش را بپردازید.

فقط برای چندین روز آنچه را که گفته شد انجام دهید،تفاوت را مشاهده خواهیدکرد. در یک رسـتوران خوب با لباسی شیک قدم بگذارید، در حالی کـه سـرتـان روبـه بالا است و وضـعـیـت انـدام مناسبی دارید، میزی را انتخاب کـرده و غـذای خـود را سـفـارش دهـیـد. هنگام انتخاب نوشانه، از پیشخدمـت در موـرد نـوشـابـه ای کـه بـا آن آشـنـایـی ندارید، سؤال نمایید.

با پیش خدمت تا آخر شب هیچ حرفی نزنید به استثنای "متشکرم" آنهم زمـانیکه بـرای شـمـا چـیـزی مـی آورد. دنـدانـهـای خـود را نـشـان نـدهید. در انـتـهـای شـب آنـچـه کــه پیشخدمت در مورد نوشابه به شما گفته را تـکرار نمایید. 20 درصـد صـورتـحـسـاب را به عنـوان انـعـام بـاقـی بـگذاریـد. او مـمـکن اسـت فـقـط یـک پیشخدمت باشد، اما این آغاز واگن های احترام است !

به نقل از سایت مردمان


کلمات کلیدی: احترام وکسب احترام


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 1:9 عصر     |     () نظر

استرس و اضطراب،انرژی ما را می‌گیرد و نهایتا ما را خسته و کم‌ حوصله می‌کند.فردی که تمام روز را با تنش و استرس گذرانده،توانی برای امور عادی روزمره ندارد حتی گاهی حال و حوصله سلام کردن را هم ندارد.
بررسی‌ها نشان داده افراد پراضطراب و پرتنش،کمتر به روابط زناشویی با همسرشان تمایل نشان می‌دهند.بقیه افراد هم همین‌طورند،یعنی زمانی که درگیر استرس و تنش هستند،نسبت به رابطه زناشویی بی‌علاقه می‌شوند.تحقیقات بیولوژیک هم سرنخ‌هایی از این موضوع به دست آورده است چنان‌که محققان می‌گویند استرس باعث اتصال هورمون‌های جنسی به پروتئین‌ها می‌شود و به این ترتیب آنها را از دسترس سلول‌های هدف دور نگه می‌دارد.هورمون‌ها نمی‌توانند تاثیر خود را در بدن داشته باشند و به همین علت،میل جنسی فرد کمتر می‌شود.

استرس بیشتر،کار بیشتر
خیلی از افراد،به خصوص آقایان،کار را محل فرار از استرس و مشکلات می‌دانند و سرخوردگی و احساس کمبود رابطه زناشویی هم یکی از مشکلاتی است که بعضی‌ها،در برابر آن جا می‌زنند و به جای حل آن،کارشان را زیاد می‌کنند.این را مطالعات مختلف علمی هم تایید می‌کند؛
به این ترتیب که مشخص شده افرادی که رابطه زناشویی کمتری با همسرشان دارند،سعی دارند آن را با کار بیشتر جبران کنند و این کار زیاد باعث فرسودگی شغلی بیشتر و رابطه جنسی کمتر می‌شود.این چرخه معیوب به این ترتیب همچنان ادامه دارد و حتی می‌تواند به از هم پاشیدن بنیان خانواده بینجامد.در حالی که نتایج این تحقیقات جدید نشان داده که اگر در هنگام مواجهه با یک محرک استرس‌زا،رابطه زناشویی خود را با همسرتان بیشتر کنید،می‌توانید از استرس خود بکاهید.

کمک همسران به سلامت همدیگر
تحقیقات پیشین از جنبه‌های مختلف تاثیر یک رابطه زناشویی سالم و رضایت‌مندانه بین ‌زن‌ و شوهرها خبر داده بودند و حالا دیگر کارشناسان سلامت جنسی معتقدند یک رابطه زناشویی مثبت و سالم،نه تنها برای تداوم زندگی زناشویی و محکم کردن بنیان خانواده اهمیت دارد بلکه برای سلامت زوجین هم مفید است.به عنوان مثال،مشخص شده که رابطه زناشویی می‌تواند باعث ترمیم سریع‌تر زخم‌ها شود.همچنین افرادی که ازدواج کرده‌اند و رابطه زناشویی رضایت‌مندانه‌ای را با همسرشان تجربه کرده‌اند،در درازمدت،کمتر بیمار می‌شوند و طول عمر آنها نیز بیشتر از مجردها و افرادی است که به روابط زناشویی‌شان توجهی ندارند.
کمک همسران برای زندگی
اما این تمام ماجرا نیست.تغییرات هورمونی به وجودآمده به دنبال یک ارتباط زناشویی بین همسران،می‌تواند آنها را در برابر سختی‌ها و ناملایمات زندگی هم مقاوم کند و آسیب‌پذیری‌شان را پایین بیاورد و این را مطالعات گوناگون نشان داده‌اند.در یکی از این مطالعات،که کار محققان دانشگاه اسکاتلند است،مشخص شده فشارخون افرادی که رابطه زناشویی کافی و رضایت‌مندانه‌ای داشته‌اند،در هنگام سختی،کمتر افزایش پیدا می‌کرد که این نشان‌دهنده احساس عزت‌نفس بیشتر و استرس و تنش روانی کمتر بود.همچنین در زنان،تحریک سلول‌های عصبی واژن و دهانه رحم،در هنگام رابطه زناشویی،موجب آزاد شدن هورمون‌های شل‌کننده دیواره رگ‌ها می‌شود که این هورمون‌ها سبب تعادل فشارخون می‌شوند.
مطالعات محققان دانشگاه گوتینگن نیز نشان داده حتی گرفتن دست همسر،باعث کاهش استرس او می‌شود.آنها این موضوع را این طور امتحان کردند:به گروهی از زنان جمله استرس‌زایی مانند این گفته شد: «ظرف چند ثانیه به شما شوکی وارد می‌شود.» این در حالی بود که گروهی از آنان دست همسران‌شان را در دست داشتند و عده‌ای دیگر دست فردی غریبه را.در همین حال،پاسخ مغزی آنها نیز از طریق دستگاه تصویربرداری مغزی ارزیابی شد.پاسخ مغزی آنها که دست همسرشان را در دست داشتند،نسبت به این جمله محرک استرس،بسیار پایین‌تر از گروه دیگر بود و آنهایی که رابطه قوی‌تری در زندگی واقعی داشتند،پاسخ بسیار ضعیفی نسبت به آن نشان دادند.

باز هم زندگی
در مطالعه دیگر مشخص شده که رابطه سالم و مثبت با همسر،می‌تواند اثرات نامطلوب فیزیکی اضطراب را در بدن کم کند.اضطراب،فشارخون را بالا می‌برد و همین افزایش فشار خون می‌تواند موجب کاهش کارایی سیستم ایمنی بدن شود اما بعد از هر بار رابطه زناشویی، هورمون‌هایی از قبیل اکسی‌توسین و اندورفین در بدن ترشح می‌شود که سبب متعادل شدن فشار خون و نیز رشد احساس خوب و نگرش مثبت می‌شود.این احساس مثبت،‌در روابط عاطفی شما با همسرتان تاثیر می‌گذارد و باعث بهبود روابط شما می‌شود و موجب می‌شود یکدیگر را بهتر درک کنید و همدلی بین شما نیز بیشتر شود.به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که یک رابطه خوب عاطفی بین همسران،نیازمند رابطه زناشویی موفق است و اگر زن و شوهری با یکدیگر رابطه زناشویی کافی و موفق نداشته باشند،می‌توان انتظار داشت که به تدریج از یکدیگر دور شوند و قدرت ایثار و گذشت را در مورد همدیگر از دست بدهند.بررسی‌های این محققان نشان داده که ارتباط زناشویی زوجین با همدیگر،باعث فرو نشاندن خشم و عصبانیت آنها نسبت به همدیگر و دیگران می‌شود و نبود چنین ارتباطی،باعث بی‌علاقگی و حتی زمینه‌ساز خیانت و طلاق آنها می‌شود.علی‌رغم اینکه هنوز یکدیگر را واقعا دوست دارند.
چرخه زندگی
به نظر می‌رسد استرس و اختلال جنسی با همدیگر رابطه دوجانبه‌ای دارند یا به عبارت دیگر با هم یک چرخه معیوب را می‌سازند.در هنگام استرس،میل جنسی و دفعات رابطه جنسی کم می‌شود و با کم شدن رابطه جنسی نیز استرس فرد افزایش می‌یابد.
حال برای شکستن این چرخه معیوب چه باید کرد؟
محققان و متخصصان سلامت جنسی،به زوجین توصیه می‌کنند در هنگام استرس و تنش روانی، تسلیم احساس خود در دوری گزیدن از همسرشان نشوند و تلاش کنند در این حالت هم محبت خود را نسبت به او بیان کنند.البته شاید بیشتر زن ‌‌و شوهرها اعتراض کنند که رابطه زناشویی نمی‌تواند فرمایشی و دستوری باشد.نکته در اینجاست که وقتی دو نفر واقعا یکدیگر را دوست داشته باشند و به هم عشق بورزند،نتیجه خوبی به دست خواهد آمد و استرس از میان خواهد رفت.این نتیجه را هم آزمون‌های سنجش استرس،بر روی زن‌ و شوهرهای مورد مطالعه،تایید می‌کند و هم اظهارات خود آنها در مورد احساس درونی‌شان.بنابراین برای کاهش استرس،حتما نیاز به برقراری ارتباط کامل بین همسران نیست بلکه بهتر است در مرحله اول،همدیگر را نوازش کنند و به روش‌های مختلف محبت خود را به یکدیگر نشان دهند.چنین رفتاری میزان استرس و افسردگی آنها را 8 برابر کاهش می‌دهد.


گردآوری: گروه سلامت سیمرغ

www.seemorgh.com/health

منبع:salamatiran.com

رابطه جنسی سالم چگونه رابطه ای است؟

رابطه جنسی سالم دربرگیرنده ابراز آگاهـانه و مثبت انرژی جنسی در راستای افزایش عزت نفس، سلامت جسمی، رابـطـه عـاطـفـی و تـعـالی شخـصـیت بــا منفعت دو سویه میباشد.

رابـطـه جنـسـی سـالـم مـثـبت و پــر مایه بوده و به چگونه ارتـبـاط بـرقـرار کـردن  و پذیـرش و دهـش عشـــق توسط ما بستگی دارد.

رابطه جنسی سالم به معنی  توانایی در لذت بردن و کنترل رفتار جنسی و تناسلی است، عاری از هرگونه احساس ترس، شرمساری، گناه و باورهای غلط.

رابطه جنسی سالم شکلی از ارتباط برقرار کردن میباشد که از طریق آن ما احساسات، افکار و لذت را مبادله میکنیم.

یک رابطه جنسی سالم مستلزم چنین شرایطی است: رضایت- برابری - احترام-اعتماد - ایمنی - مسئولیت.

رضایت: یعنی شماقادر باشید آزادانه و براحتی انتخاب کنید که در فعالیت جنسی شرکت کنید یا که نکنید. همچنین شما قادر خواهید بود هر زمان که لازم دیدید فعالیت جنسی در حال انجام را متوقف سازید. فارغ از هر گونه تحمیل و اجبار.

برابری و مساوات: یعنی حس شما از اقتدار فردی هم سطح اقتدار فردی شریکتان باشد. هیچ یک از طرفین بر دیگری تفوق و استیلا نخواهند داشت.

احترام:یعنی  شما  و شریکتان متقابلا به شخصیت، خواسته ها، نیازها و مرزهای یکدیگر احترام میگذارید.

اعتماد:یعنی شما و شریکتان از لحاظ جسمی و احساسی به یکدیگر اعتماد دارید.

ایمنی:یعنی شما و شریکتان در نحوه  برقراری رابطه جنسی احساس امنیت و ایمنی میکنید. شما در رابطه با زمان، مکان و چگونگی فعالیت جنسی راحت بوده و حق انتخاب دارید. شما از احتمال عدم حاملگی ناخواسته، انتقال بیماریهای مقاربتی و صدمات جسمی اطمینان داشته و احساس امنیت میکنید.

مسئولیت:یعنی شما می بایست  مسئولیت عواقب و تبعات  رفتارها و فعالیتهای جنسی خود را بعهده بگیرید. همچنین پیش از برقراری هرگونه  رابطه جنسی می بایست از دانش جنسی کافی برخوردار باشید. 

چگونه یک رابطه جنسی سالم و ناسالم را از هم تشخیص دهیم:

     رابطه جنسی سالم      

1 - یک انرژی قابل کنترل است                              
2-   یک انتخاب آزادانه است                                  
  3 - یک سائق طبیعی ست                                  
  4 -دارای محدودیت است                                     
 5 -  سبب تحکیم و تثبیت هویت شما میگردد          
   6 - عزت نفس شما  را افزایش میدهد                    
   7 - شفا بخش و نیرو بخش است                          
  8 - آمیخته با عشق است                                  
  9 - یگانگی و سهیم شدن است                          
   10 - نیازمند ارتباط و گفتگو ست                             
11 -  آرامش بخش و تسکین دهنده  است              
  12 - امری خصوصی ست                                      
13 -  آمیخته با احترام ست                                   
  14 - دو جانبه ست                                              
    15 - صمیمانه است                                             
   16 - مسئولانه است                                            
   17 - ایمن است                                                  
    18 - لذتی ست جسمی، روحی و معنوی                
   19 - ارتقا دهنده ی سطح سلامتی جسمی، روانی و اجتماعی فرد است
 



نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 1:1 عصر     |     () نظر

چرا عشق ما روز به روز کم رنگتر می‌شویم

بر خلاف تصور خیلی ها که فکر می کنند عشق یکباره پیدا می شود و همیشه می ماند و یا حتی بیشتر می شود؛ واقعیت اینست که عشق ممکن است یک لحظه ایجاد شود، اما همانند بذری است و در صورتی باقی می ماند و رشد می کند که در زمین مناسبی جای گیرد، آب و نور کافی به آن برسانیم؛ مرتب آفت کشی کنیم و به آن کود بدهیم و مستمراً به آن رسیدگی نمائیم.

چگونه عشق به مرور کمرنگ می شود یا از بین می‌رود؟

ما عاشق ایده‌ آلها و کمالها می شویم و از نقصان ها می گریزیم. شاید تعجب کنید اگر بدانید معمولا انسانها عاشق یک موجود کامل و بدون نقص در ذهن خود می شوند و هنگامی که این تصویر ذهنی را منطبق با یک دختر یا یک پسر در اطراف خود می‌کنند، به آن نام عشق می نهند. پس عشق به آن دختر آن وقتی رشد می یابد و قلب ما را به تپش وا می دارد که او خود را منطبق با تصویر ذهنی ما ارائه دهد. و هنگامی که به مرور او را متفاوت از ذهنیات خود بیینم ، عشق ما رو به افول می رود. اما اینکه تصویر ذهنی ما چگونه باید در بیرون شکل بگیرد و حفظ شود نیاز به تخصص و منطق دارد ، لذا عشق ما فوق عقل است ، یعنی اینکه باید از مسیر عقلانی و منطقی گذر کند و بالاتر از تفکر خام ما باشد ، نه به عکس . یعنی عشق نباید مادون فکر باشد. عشقی که مادون باشد، و از سطح پائین تری برخوردارست ،  ارزش ندارد تا برایش بمیریم.

پس اگر در زندگی به مرور دریافتیم همسرمان از زیر بار وظایف و مسئولیتهای خود شانه خالی می کند، لذتهای خود را محور قرار می دهد و هنوز « من» بودن محور فکری اوست. اینگونه می شود که کسالت مزمن عشق، را به چشم خواهیم دید. از دیگر آفتهایی که ما به عشق می رسانیم ، می توان به موارد زیر اشاره کرد.

عدم انعطاف پذیری:

عدم انعطاف پذیری نسبت به مسائلی که در زندگی با آن روبرو هستیم. مثلا اگر تعصب روی روش و سلیقه های خود داشته باشیم.  و به علاقه ها، سلیقه ها و شیوه های زندگی همسرمان، مکرراً انتقاد کنیم یا از آن بدتر ، اهانت کرده یا مسخره بگیریم.

کمال گرایی افراطی:

از آنجا که ما در ناخودآگاه عاشق « خوبی مطلق» ،  « مثبت مطلق » و « کمال مطلق» شده ایم و معشوق خود را آخر معرفت و خوبی ارزیابی کرده ایم ، به مرور این ارزیابی خطا،  خود را به ما نشان می دهد و دچار مشکل می سازد. او هرگز نمی‌تواند انتظارات و توقعات ایده آلی ما را بر آورده کند. او هم یک انسان مثل بقیه انسانهاست و بدیهی است که نقاط ضعف زیادی نیز در کنار نقاط مثبت و نقاط قوت خود دارد.

عدم مهارت های زندگی:

مهارت های کافی جهت رسیدگی به بذر عشق را نداریم. مهارتهای ارتباطی زندگی را کسب نکرده ایم ، مقابله با تنش ها و مشکلات را تجربه نکرده ایم ،‌نحوه سازگاری با مسائل زندگی را نیاموخته ایم ، همه و همه موجب ناکارآمدی ما در ایجاد عشق و آرامش در زندگی می شود

عدم رعایت حریم خانواده و مرزهای زندگی:

به وظایف خود در زندگی آگاهی نداریم یا مرزهای مسائل زندگی و مشکلات خانواده را رعایت نمی کنیم. مثلا موارد مربوط به خانواده را به بیرون منتقل می کنیم . مشکلات را به دلسوزان خود مثل پدر، مادر، دوستان ،‌فامیل ، حتی همسایگان و ... در میان می گذاریم یا در حیطه و مرزهای همسرمان دخالت می کنیم و به نام عشق و دوست داشتن وی را کنترل کرده و در قفس نامرئی انتظارات خودمان، او را محبوس و زندانی می کنیم. مثلا به علائق او ، دوستان وی،‌نحوه لباس پوشیدن او، شیوه راه رفتن و حتی طرز تفکر و احساسش گیر می دهیم و او را در تنگنا قرار می دهیم. و در نهایت آزادی را از او می گیریم.

مشکلات شخصیتی و انتظارت غیر واقع:

توقعات بیجایی به لحاظ مسائل شخصیتی خود، از همسرمان داریم. که بر آورده شدنی نیست و برآورده نمی شود. مثلا یک نفر با اختلال شخصیت وسواسی، زیاد نکته سنجی می کند و معیارهای زیادی در ذهنش دارد و با ریزبینی بیش از حدی که به همسرش نشان می دهد و او را در چهارچوب خشک و در قالب معیارهایی که تعیین می کند؛ حبس می کند و عرصه را بر او تنگ می کند. یا کسی که اختلال شخصیت پارانوئیدی دارد و بدبین است ، با سوء‌ظن ها و بدبینی ها خود و حسادت و توهم توطئه هایی که در ذهن خود، آنها را می بافد، همسرش را همیشه در نقش یک دشمن و جاسوس می بیند.

لذت طلبی و خودکامگی:

ما می بایست در چهارچوب خانواده، خود را مقید به بعضی امور کنیم. وقتی که لذتهای خود را که در خارج از خانواده است به صورت افراطی دنبال می کنیم و توجهی به خواست و میل خانواده نداریم . به مرور زندگی یک طرفه و بی روح می شود. زن و شوهر هر کدام دنبال تمایلات خاصی در خارج از خانواده هستند. و لذت بردن از یکدیگر را فهم نمی کنند.

عدم مهارتهای ارتباطی:

نمی توانیم ارتباط موثری با همسرمان بر قرار کنیم، حرف هم را نمی فهمیم. هر کدام به ظاهر منطقی صحبت می کنیم ، ولی نمی توانیم یکدیگر را قانع کنیم. توجه کافی به احساسات ، خواسته ها و صحبتهای یکدیگر نداریم . گوش شنوا و تحمل ارتباط موثر را از هم دریغ می کنیم. در رساندن حرفهای خود به یدیگر آنها را تحریف می کنیم یا آنقدر مبهم رفتار می کنیم یا صحبت می کنیم که دیگری را به خطا می اندازیم. در واقع مهارتهای ارتباطی را نمی دانیم.

اگر گویند «لحظه ایست روئیدن عشق .... »؛ پس این هم شاید درست باشد که «لحظه ایست مردن عشق.»

ولی عشق عمیق تر از آنست که لحظه ای خلق شود یا در لحظه ای بمیرد. هم به وجود آمدن عشق مستلزم صبر، سختی و زمان است و هم از بین رفتن آن به علت مسائل مختلفی است که در طی زمان و به وسیله زوجین ایجاد می گردد.

آنچه که اکثراً افراد با هم اشتباه می گیرند؛  «هوس » و « عشق » است.

 هوس : میلی شدید برای پاسخ آنی به یک نیاز جسمانی و روانی است که به خود رنگ رمانتیک می گیرد و یک استدلال به ظاهر عقلانی نیز در پی دارد و پس از ارضا تا زمان نیاز بعدی محو می شود. هوس شامل آن چیزهایی از وجودتان است که شما نقشی در آن نداشته اید. فقط احساسی هست که در خود برای ارضاء نیاز می بینید.

لیکن عشق ، دوام دارد و مهارتهای زوجین به رشد آن کمک می کند. دو طرف با برنامه و انرژی آن را رشد داده و تداوم می بخشند و از آن نگهداری می کنند و بیشتر از آنکه احساسی باشد ، متشکل از احساس و منطق است.

آری عشق به نگاهی نمی آید که با نگاهی برود.

با رنگ چشمی نمی آید که با رنگ چشمی برود.

با قامتی رعنا نمی آید که با قامتی رعناتر برود.

با عشوه ای نمی آید که با غمزه ای برود.

عشق سنگین و به تدریج می آید ، با زحمت و تلاش می ماند و هرگز نمی رود. و از همه مهمتر اینکه منحصر به فرد می ماند و هیچ کس و هیچ چیز جای آن را نمی گیرد.


کلمات کلیدی: کمرنگ شدن عشق


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 12:59 عصر     |     () نظر

مواردی که خانمها و آقایون باید بدونند ...

مفاهیم عشق

از دیر باز تا به امروز همه انسانها تو هر شرایط و موقعیتی ، به عشق یا بهتر بگیم به پدیده عشق حساس و علاقه مند بودن و حتی در خاصترین انسانها که گاها از دید عموم به سنگدلی متهم میشن هم یک دوره سنی وجود داره که ذهنشون رو به این موهبت معطوف کنه.

اما جالب اینجاست که با تمام پیشرفت علم روانشناختی و پزشکی و تکنولوژی که میبینیم امروزه از طریق امواج مغزی میتونن حتی ذهن رو بخونن، تا کنون تعریف دقیق و فراگیری از عشق که بتونه همه رو قانع کنه ارائه نشده !

البته جالتر اینه که برخی مدعی اند که ذاتا و غریزی عشق رو میشناسند و حتی زحمت تعریف کردن اونو هم به خودشون نمیدن ! ولی تو این چند سال اخیر دانشمندان تحقیقات گسترده ای در باره عشق صورت داده و به یافته های جالبی هم دست پیدا کردن که از جمله پر جنجالترین اونها میشه به فرضیه " مثلث عشق " اشاره کرد .(وقتی میگیم فرضیه، یعنی همچنان به اثبات نرسیده و در حد همون اظهار نظر باقی مونده !)

این فرضیه، عشق رو به سه بخش مجزا تقسیم میکنه : صمیمیت ، شهوت و تعهد...

باید بگم که تجربه عشق زمانی به انجام میرسه که هر سه ضلع مثلث دارای عملکرد باشن، و برای داشتن یک رابطه سالم و پایدار حفظ اعتدال بین این سه عنصر ضروریه

و اما این سه عنصر در بیان واضح تر :


تعهد ...

 خوب بهتره بگیم که شما تا چقدر خودتونو وقف شریک احساسیتون میکنین تا رابطه شاداب و با طراوت بمونه ؟ تا چه حد با عشقتون روراست هستین ؟

تعهد عشقی در مسئولیت پذیری، وفاداری و وظیفه شناسی تعریف میشه . تعهد در رابطه یعنی اینکه اکثر موانع و مشکلات رو میتونیم با کمک همدیگه از سر راه برداریم، بهتر بگم : وفاداری حتی در سخت ترین شرایط
 

صمیمیت ...

نزدیکی احساسی تو رابطه میشه صمیمیت ! مواردی که شما و یارتون توش سهیم هستین و دیگران از اونها آگاهی ندارن. مثل رازها و تجربه های فردی و مشترکتون. باید بگم که صمیمیت امری فراتر از نزدیکی جسمی و فیزیکیه ...  شما تا چه حد در کنار عشقتون حس راحت بودن میکنین ؟ یا بهتر بپرسم : اصلا قادر به ابراز عقاید و نقطه نظراتتون هستید اونم بدون هیچ واهمه ای از اینکه یه موقع مورد نقد و نکوهش طرف قرار بگیرین ؟ و اصلا موقعی که حرف میزنین اون واقعا به حرفاتون گوش میده ؟! ..... و سوالاتی از این دست که میشه براحتی  به میزان صمیمیت بین خودتون پی ببرین .
 

هوس و شهوت...

 بصورت کلی میشه اینطور گفت : انرژی بخش رابطه هاست ... مثل تمایل به برگشتن به خونه تنها بخاطر در کنار هم بودن، هوس، شهوت، و تمایلات جنسی، رمانتیک بودن، و اشتیاق برای در کنار هم بودن و رفع سریع مشکلات برای وصال ، احساسات شدید و همچنین جاذبه جسمانی.

خوب حالا اگه دقت کنین میبینین که هر کدوم از وجوه مثلث عشق مکمل دیگریه و حذف هر کدومشون باعث میشه اسم عشق به معنای تام رو از رو رابطه برداشت مثلا :

صمیمیت و فقدان هوس و تعهد : علاقه

هوس بدون صمیمیت و تعهد : عشق شیدایی

تعهد و فقدان صمیمیت و هوس : عشق تو خالی و راکد

اما در نهایت : هوس + صمیمیت + تعهد = عشق کامل و مطلوب .....

البته باز هم اشاره میکنم که مثلث عشق در حال حاضر یک نظریه بوده و از اونجایی که دیدگاه همه ما با هم نسبت به عشق متفاوته، نمیشه قطعیتی واسه تعریف این واژه سه حرفی داشته باشیم.


به واسطه آزمایش، تحقیق و بررسیهای تکمیلی تر بین خانمها و آقایون تفاوتهای ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گردید :

خانمها در عشق، برای دوستی و امتیازات مشترک طرفین بیشتر ارزش قائل میشن و ناگفته نمونه که خیلی بیشتر از آقایون از حسادت رنج میبرن و همچنین وابستگی بیشتری به شریک احساسیشون پیدا میکنن که این موضوع به حسود و بد ذاتی خانم و یا بی تفاوتی و بی احساسی مردها مربوط نیست، بلکه جنبه علمی داشته که بیگناهیه طرفین رو اثبات میکنه، هدفم عیب گذاشتن رو هیچکدوم از جنس زن و مرد نیست، از الان گفته باشم ... )

و اما انواع عشق ....

انواع عشق که تا کنون در برخی از منابع روانشناختی دسته بندی شدن بشرح زیر براتون شرح میدم :

1-  عشق شهوانی : عشق به زیبایی “ فاقد منطق “ عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کشش های جسمانی و در اکثر موارد ابراز اون بصورت فیزیکی نمایان میشه (eros)

2-  عشق تفننی : این عشق بیشتر متعلق به دوران نوجوانیه “ عشق های رمانتیک و زودگذر “ ابراز ظاهری عشق - کثرت گرا نسبت به شریک عشقی “ به اصطلاح معروف آدمو تا لب چشمه میبره و تشنه برمیگردونه که تو این تیپ عشقها رابطه دراز مدت خیلی بعید بنظر میرسه (ludus)

3-  عشق برادرانه : عشقی که بر پایه  پیوند مشترکه “ عشقی که مبتنی بر وحدت و همکاری بوده که هدف از اون هم دستیابی به منافع مشترک باشه (philo)

4-  عشق دوستانه : وابسته به احترام “ نگرانی نسبت به منافع متقابل “ و همنشینی و همدلی بیشتر نمایانه “ صمیمانه و متعهد “ این عشق در اغلب موارد دراز مدت بوده “ پایدار و با دوام “ فقدان شهوت (storge)

5-  عشق منطقی : نخندین !..  ولی این عشق مختص آدماییه که نگران این موضوعن که آیا شریک عشقیشون در آینده پدر یا مادر خوبی واسه بچه هاشون خواهد بود یا نه !! عشقی که بر پایه منافع و دورنمای مشترکه “ پایبند به اصول منطق و خرد گرا “ همبستگی یا وابستگی صرفا برای اهداف و منافع مشترک (pragma)

6-   وحشتناکترین عشق برای هر دو طرف عشقی ... عشق افراطی : انحصار طلب - وابسته شدید - حسادت برانگیز - شیفتگی شدید و بی دلیل به معشوق -  در اکثر موارد فاقد عزت نفس “ عدم رضایت از رابطه “ مثل وسوسه میمونه و به احساسات مبالغه آمیز و افراطی منجر میشه “ در کل میشه گفت عشق دردسر ساز یا بهتر بگم عشق وسواس گونه که متاسفانه این نوع رابطه ها حتما عوارض روحی احساسی هم بهمراه خواهد داشت (mania)

7-  و جذابترین عشق ... عشق الهی : عشق فداکارانه و از خود گذشته “ عشق نوعدوستانه مثل تمایل انجام کاری واسه دیگران بدون چشمداشت “ عشق گرانقدر ..... (agape)

در انتها باید بعرض برسونم که نتایج پژوهشها اینه که خانمها بیشتر به عشق از نوع پراگما، استورگ، مانیا  و آقایون به نوع لودوس و اوروس گرایش نشون میدن.

lidali.blogfa.com/


کلمات کلیدی: عشق


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 12:58 عصر     |     () نظر

هرساله میلیون ها نفر در سراسر دنیا از یکدیگر جدا مى شوند و خود، والدین و کودکان خود را دچار پیامدهاى بعد از طلاق مى کنند. متاسفانه آمار طلاق نیز در کشور ما به طرز وحشتناکى در حال گسترش است. پدیده طلاق از آنجایى براى جامعه شناسان حائز اهمیت است که هسته مرکزى خانواده هاى نسل آینده بشر در خطر است. امروزه زوج هاى جوان بدون توجه به عواملى که والدین آنها در گذشته براى شناخت همسر مناسب استفاده مى کردند ازدواج کرده و فکر مى کنند که روش هاى مطمئن ولى قدیمى گذشته براى زندگى در عصر حاضر کاربردى ندارند. متاسفانه ازدواج هایى که این روزها صورت مى گیرد بیشتر از آنکه جنبه خانوادگى داشته باشد جنبه عاطفى داشته و بدون شناخت کافى از روحیات و ویژگى هاى اخلاقى طرف مقابل صورت مى گیرد. در کنار مواردى که از درون باعث از هم پاشیدگى خانواده مى  شود گاه عواملى از دنیاى خارج باعث ایجاد مشکلات گوناگون در محیط خانواده و نهایتاً طلاق مى گردد. این مقاله براساس نظرات بیش از ده ها خانم و آقایى نوشته شده است که از همسران سابق خود جدا شده اند و زمانى متوجه اشتباهات خود شده اند که دیگر دیر شده و فرصتى براى آنها باقى نمانده بود ولى شاید هنوز براى شما دیر نشده باشد و بتوانید با انجام اقدامات موثر زندگى خانوادگى تان را از تباهى نجات دهید. اولویت مطالب ذکر شده براساس بیشترین مواردى است که زندگى زناشویى را به سمت دروازه طلاق هدایت مى کند.
?- به والدین تان اجازه دخالت ندهید
این قانون طبیعت است که هر موجودى در طبیعت روزى باید مستقل شده و روى پاى خود بایستد. این حقیقت همان قدر که براى حیوانات صدق مى  کند براى انسان ها نیز صادق است. انسان ها ازدواج مى کنند تا مستقل شوند. اشتباهى که تعدادى از والدین مرتکب مى شوند این است که آنها با نیت خیرخواهانه خود یا بعضاً سنگ اندازى در زندگى فرزندان خود دخالت مى کنند. والدین با دخالت در زندگى فرزندان خود تنها زندگى آنها را تلخ مى کنند. بعد از ازدواج اگر زن یا شوهر به طور کامل از والدین خود جدا نشده باشند احتمال بروز این مشکل در زندگى زناشویى آنها بیشتر است. معمولاً خانواده هاى تک فرزندى دوست ندارند که فرزندان آنها بعد از ازدواج از آنها جدا شوند و بدون توجه به این نکته که این کار ممکن است باعث به وجود آمدن مشکلاتى در زندگى زناشویى شود سعى مى کنند تا همسر فرزند خود را مجبور به زندگى در خانه مشترک کنند. ممکن است زوجین به علت بعضى از مشکلات مالى بخواهند تا در خانه اقوام یا والدین خود زندگى کنند. بسیارى از زوج هایى که از همسر خود طلاق گرفته اند به این موضوع اشاره مى کنند که دخالت هاى بى جاى والدین نه تنها مشکلى را حل نمى کند، بلکه باعث جدایى آنها از یکدیگر مى شود.
?- از مشاور خانواده کمک بگیرید
در واقع مشورت با متخصصان مسائل خانوادگى به یک ضرورت اجتماعى در دنیاى امروز تبدیل شده است و نباید با بى توجهى از کنار آن گذشت. اگر امروز مى خواهید که زندگى آرامى داشته باشید و در پرورش و راهنمایى درست فرزندان و غیره راه خطا را نروید (همیشه ریشه همه مشکلات در روابط زناشویى نیست، گاهى مشکلاتى که به وجود مى آید و ریشه زندگى خانوادگى را خشک مى گرداند به علت اختلافاتى است که بر سر نحوه تربیت فرزندان به وجود مى آید) مى توانید از نظرات یک کارشناس براى اداره هرچه بهتر زندگى خود کمک بگیرید. براى این کار زوجین فقط باید کمى انعطاف پذیرى از خود نشان دهند و از گوش شنواى خود براى شنیدن نظرات درست طرف مقابل استفاده کنند. با این حال پرسش هایى وجود دارند که زوج ها به تنهایى نمى توانند براى آنها پاسخى پیدا کرده و در این صورت باید به مشاور خانواده مراجعه کنند. مشاور خانواده فقط براى تنظیم خانواده نیست. در کشورهاى اروپایى مشاور خانواده نقشى بسیار بیشتر از آن چیزى دارد که مشاوران در کشورهاى آسیایى دارند. طبق طبقه بندى هاى تشخیص روانپزشکى مسائل و مشکلات زناشویى و خانوادگى یکى از بالاترین علل رجوع به کلینیک ها و مراکز خدمات مشاوره اى است که این خود گواه صحت مطالب ذکرشده است.
?- به همسر خود بى توجهى نکنید
زوجین باید از هر طریقى که مى توانند به یکدیگر محبت کنند. بعضى از زوج هاى جوان اینطور فکر مى کنند که فقط با خرید کادوهاى گرانقیمت است که مى توانند علاقه خود را به همسرشان نشان دهند. گاهى یک شاخه گل سرخ و یا یک عبارت «عزیزم دوستت دارم» تاثیرى بر روى همسر مى گذارد که گرانقیمت ترین هدیه دنیا نمى تواند جاى آن را بگیرد. گفت وگو با زوج هاى جوان نشان داده است که آنها از طریق مادیات نمى توانند به عشق و عاطفه مورد نیاز برسند، چیزى که آنها خواستار آن بودند محبت و صمیمیت بدون قید و شرط همسرانشان بوده است. روش هایى مثل کادو دادن، گل خریدن، بیرون شام خوردن یا... فقط جنبه کمکى دارد و به تنهایى نمى تواند در زندگى مشترک تولید عشق کند. یکى از خانم ها در صحبت هاى خود به این موضوع اشاره کرد که «شوهرم هر وقت من را کتک مى زد بعدش برایم هدیه مى خرید تا از من معذرت خواهى کند، من هم به خاطر زندگى مشترکمان او را مى بخشیدم ولى این کار در او به عادت تبدیل شده بود. شوهر من پیش خود این طور فکر مى کرد که هر وقت بخواهد مى تواند مرا کتک بزند و بعدش براى من یک هدیه بخرد و همه چیز را حل کند.» این خانم علت شکست زندگى زناشویى خود را بى توجهى همسرش به نیازهاى عاطفى زندگى خود مى دانست، چیزى که هیچ همسرى تحمل آن را ندارد.
?- انتظارات تان را از همسرتان مشخص کنید
لازمه یک ارتباط خوب در زندگى زناشویى مشخص شدن خواسته ها و محدودیت ها است. اولین قانون زندگى مشترک این است که انتظارات شما از همسرتان باید منطقى باشد و دوم اینکه همسر شما نیز دقیقاً متوجه مفهوم انتظارات شما شده باشد تا جایى براى هیچ سوءتفاهمى باقى نماند. بسیارى از زوجین انتظار دارند که بعد از ازدواج وارد یک سرزمین رویایى و پر از شادى شوند، غافل از اینکه گاهى اوقات در زندگى مشکلاتى پیش مى آید که ناشى از عدم درک صحیح طرف مقابل است. عدم درک نیازهاى طرف مقابل باعث ورود سرزنش به مرز عاطفى زندگى مشترک و نهایتاً از بین رفتن احساس احترام نسبت به یکدیگر مى شود.
یکى از سئوالاتى که زوجین باید از خود بپرسند این است که براى جلوگیرى از ایجاد تشنج در زندگى از چه چیزهایى باید صرف نظر کنیم؟ مطرح کردن این سئوال خیلى مهم است. چون نه زن و نه مرد هیچ کدام نمى توانند به تمام نیازهاى یکدیگر پاسخ مثبت دهند و از این رو باید از تعدادى از خواسته هاى خود صرف نظر کنند. گاهى اوقات صرف نظر کردن از یک خواسته مى تواند زندگى مشترک را از رسیدن به بن بست نجات دهد. هنگامى که زوجین فکر مى کنند تمام اقدامات و تلاش هاى آنها بى نتیجه است مى بایستى موضع خود را عوض کنند. این یک اصل استراتژیک در زندگى زناشویى است. با این کار احساس عدم توانایى کاهش پیدا مى کند و خشم و کینه اى در زوجین نسبت به یکدیگر به وجود نمى آید. فراموش نکنید هنگامى که به خاطر همسرتان از خواسته اى مى گذرید با این کار به او نشان مى دهید که چقدر او را دوست دارید و با شهامت مسئولیت زندگى تان را به دست گرفته اید.
?- از اعتیاد دورى کنید
پدیده شوم اعتیاد نه تنها باعث از بین رفتن فرد مى شود بلکه کانون زندگى مشترک را نیز از بین مى برد.این درست نیست که زندگى مشترک فقط به بهانه اعتیاد همسر به طلاق منتهى شود. در اعتیاد یک شخص عوامل مختلفى نقش دارند. بهترین کمکى که کسى مى تواند به همسر معتاد خود بکند این است که به جاى اینکه او را در این زمان طرد کند به او فرصتى بدهد تا سلامتى خودش را بازیابد. طلاق در زمان اعتیاد نه تنها وضعیتى را بهتر نمى کند بلکه سبب پیچیده تر شدن درمان براى همسر بیمار مى شود. فراموش نکنید که همسرانى که در لحظات بیمارى و سختى همسر خود را رها نمى کنند و او را عاشقانه دوست مى دارند همسران واقعى هستند.
?- طلاق آخرین مرحله است
متاسفانه بزرگترین اشتباهى که زوج هاى جوان در ابتداى زندگى مشترک خود مرتکب آن مى شوند این است که فقط به تفاهمات اولیه و زودگذر خود فکر مى کنند و به سراغ اختلاف نظرهاى اساسى نمى روند و بعد از گذشت مدت زمان کوتاهى به این نتیجه مى رسند که به درد یکدیگر نمى خورند و تنها راهى که براى آنها باقى مانده است طلاق است. در هر زندگى زناشویى مواردى پیش مى آید که همسرى به وظایف خود عمل نمى کند و ممکن است رفتارى نامناسب نیز داشته باشد. این اتفاقات در زندگى غیرطبیعى نیستند. شاید به نوعى بتوان گفت که این اتفاقات نوعى آزمایش الهى هستند و آزمون زوجین این است که ببینند آیا مى توانند سربلند بیرون بیایند! مشکلات زندگى زناشویى فقط در خانواده شما وجود ندارد بلکه در تمام خانواده ها و در مقیاس مختلف وجود دارد. تنها کارى که زوجین باید در قبال این مشکلات انجام دهند این است که زیاد سخت نگیرند و با حمایت و راهنمایى هاى خود به همسرانشان کمک کنند تا زودتر به مدار طبیعى زندگى شان برگردند. در واقع با واقع گرایى و نه آرمان گرایى مى توان تمام مشکلات زندگى زناشویى را حل کرد، ولى مشکل این است که زوجین زمانى را که باید صرف ریشه یابى مشکلات خود کنند هدر مى کنند و به اصطلاح از این شاخه به آن شاخه مى پرند و در نهایت فکر مى کنند که با عوض کردن همسر خود مى توانند مشکلات را از بین برده و زندگى جدید لذت بخشى آغاز کنند.
?- حرف آخر: عشق وام بانکى نیست
خوشبختى در روابط زناشویى مانند پول است، به راحتى مى توان آن را به دست آورد اما نگه داشتن آن براى مدت زمانى طولانى کار هر کسى نیست. زوجین کار مى کنند، پول درمى آورند و هزاران سختى و مشکل را پشت سر مى گذارند تا به خوشبختى برسند و بتوانند با کسى که دوستش دارند به راحتى زندگى کنند. وقتى که هنوز با یکدیگر ازدواج نکرده اند حاضرند براى جلب رضایت همدیگر خودشان را به آب و آتش بزنند ولى بعد از ازدواج دیگر از تب و تاب اولیه مى افتند. چرا عشق برترین اسم و دوست داشتن قشنگ ترین فعل دنیاست و جملاتى که در آنها از این اسم و فعل استفاده شده باشد براى انسان ها ارزش بسیارى دارد. شنیدن عبارت دوستت دارم حتى از زبان یک غریبه براى انسان خوشایند است، چه برسد به اینکه همسرى این جمله را از زبان کسى بشنود که او را دوست دارد. آیا زندگى مشترک کمتر از آن است که نخواهید براى حفظ آن دوباره خودتان را به آب و آتش بزنید؟ مطمئن باشید یک پدر موفق بودن، یک همسر فوق العاده بودن ارزش آن را دارد که بخواهید به خاطر آن دوباره از خود فداکارى نشان دهید. فراموش نکنید که با ازدواج به آخر خطر نرسیده اید بلکه تازه به شروع همه چیز رسیده اید و باید براى حفظ زندگى مشترک خود تلاش کنید تا نتیجه تمام زحمات گذشته شما به هدر نرود. اکنون که صاحب یک زندگى شده اید باید بدانید که به منظور تقویت آن باید چه کارهایى انجام دهید تا بتوانید خوشبختى را در روابط زناشویى تان بیمه کنید.
aftabnews

ده عاملی که ازدواج ها را به بن بست می رساند

از جمله عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کنند عبارتند از: ‌
1-‌ عدم شناخت و آگاهی به اصول زندگی مشترک:‌" توانایی" در" دانایی " است . برای ازدواج و زندگی مشترک موفق ، کسب دانایی هایی لازم است و مانند هر ‌امر دیگری باید مهارت های مربوط به آن را کسب کرد و در فرآیند زندگی مشترک به کاربرد. در برخی از ‌خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر، عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزه های ازدواج ، ‌بی انصافی ها، پیش داوری ها، فریب کاری ها ، عدم احساس مسئولیت و بی توجهی به اصول اخلاقی ، بنیاد ‌خانواده متزلزل می شود.مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده می شود، عدم شناخت و انحراف از ‌هدف های ازدواج است. زن و شوهری که هدف های ازدواج و تشکیل خانواده را نشناخته و یا فراموش ‌کرده اند، در کدام مسیر حرکت می کنند؟ کدام روش و وسیله را برای نیل به کدام هدف انتخاب می کنند؟ هنگامی ‌که راجع به خانواده صحبت می شود، معمولا زن ها و شوهرهابه گونه ای برخورد می کنند که گویا همه چیز را ‌درباره خانواده می دانند. هرکس به خود اجازه می دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هرکس در خانواده ‌رشد کرده ، تصور می کند دانش و آگاهی لازم را دارد. در حالی که این طور نیست و برای انجام هر کاری و ‌ایفای هر نقشی به آموزش ، کارآموزی و مهارت آموزی نیاز است.

2-‌ سست شدن باورهای مذهبی: شاید مهمترین عاملی که بنیاد خانواده را تهدید می کند، سست شدن باورهای مذهبی و اصول اخلاقی و فقدان ‌معنویت باشد. هرگاه زن و شوهر در روابط خود، خدا را فراموش کنند و در حضور و غیاب یکدیگربه گونه ای ‌برخورد کنند که خدا غایب است، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق داده اند . ‌یکی از رسم های پسندیده هنگام عقد ازدواج، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر می رسد این رسم به ‌معنی آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و به آنچه که قرآن گفته عمل می کنند و قرآن را در زندگی و ‌پیوند مشترک خود حاکم و داور قرار می دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان می دانند . ‌حال چنانچه این وضعیت تغییر کند و این اعتقادات و باورها سست شود و از بین برود ، سلامت و تعادل خانواده ‌به خطر می افتد. زمانی که ارزش ها، نگرش ها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر براساس لذت طلبی ، ‌مصلحت گرایی، مادی گرایی و سودطلبی استوار باشد، بی شک روابط انسانی از معنویت تهی می شود. این نوع ‌روابط بسیار سست و شکننده خواهد بود و به محض بروز موقعیتی خاص مانند بی پولی ، تنگدستی ، بیماری ، ‌کهولت و افزایش سن و نظایر آن از درون متلاشی می گردد و با هر بهانه ای از هم می گسلد . ‌

3-‌ عدم صداقت و فریبکاری: جوهر روابط سالم میان زن و شوهر صداقت است. صداقت اعتماد را بنیاد می نهد. زن یا شوهری که با همسر ‌خود صادق نیست و با دادن وعده و وعیدها می خواهد زندگی کند ، با رفتار خود کانون گرم و صمیمی خانواده را ‌دچار تزلزل می کند. زن و شوهری که از واقعیت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخیلات زندگی می کنند ، آیا می توان گفت که زندگی زناشویی موفقی خواهند داشت ؟ گاهی اوقات پنهان کردن حقایق ( مخفی کاری ) و فریب ‌دادن (فریب کاری ) موجب می شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسیب ببیند.

4-‌ عدم توجه به نیازهای همسر: زوج های موفق کسانی هستند که در صدد ارضای نیازهای همسر خود می باشند. بنابراین هر زن یا شوهری ‌وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید.ارضای نیازها به طریق ‌درست و مطلوب به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر می شود و در نتیجه سلامت خانواده ‌تأمین می گردد. برای مثال هر انسانی نیاز به " امنیت "، "محبت" ، "توجه و احترام " دارد. لذا هرگاه این گونه ‌نیازها از طرف همسر تأمین نشود ، فرد احساس ناامنی روانی می کند و بهداشت روانی خانواده مختل می شود. ‌

5-‌ ابهام و افراط در انتظارها ‌: به طورمعمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معین شدن وظایف و حدود روابط افراد می شود. در ‌خانواده هایی که انتظارهای متقابل زن و شوهر مشخص نشده است، روابط آسیب پذیراست و زوجین دقیقاً نمی ‌دانند نسبت به یکدیگرچه وظایفی برعهده دارند.تفاوت و تعارض در انتظارات موجب می شود فضایی نامساعد و کینه توزانه به وجود آید. گاهی ‌اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر، مثل اینکه انتظار داشته باشیم او همچون فرشته باشد ، یا معلومات ‌بسیاری داشته باشد ، یا در نظم و ترتیب سرآمد دیگران به حساب آید، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار ‌می دهد.‌

6-‌ دخالت دیگران: اکثر پژوهش های انجام شده در ایران درباره طلاق ، این حقیقت را منعکس کرده که دخالت دیگران مانند ‌اقوام و آشنایان ، والدین زن یا شوهر موجب شعله ورشدن اختلافات زن و شوهر می گردد و در نهایت به طلاق و ‌جدایی منجر می شود. زن یا شوهر به ویژه در اوایل زندگی مشترک توسط دیگران به طور ناشیانه راهنمایی و یا ‌در برخی موارد تحریک می شوند.گاهی اوقات مادرشوهر یا پدرشوهر و مادرزن یا پدرزن علیرغم علاقه ، در ‌زندگی مشترک فرزندانشان مزاحمت ها و آسیب هایی را به وجود می آورند.

7-‌ مسائل اقتصادی و مالی: انسان ها نیازهای مادی دارند که باید در حد متعادل ارضا شود، اما مسائل مادی نباید همه امور را تحت ‌الشعاع قرار دهد. زندگی زناشویی نشیب و فراز دارد و زن و شوهر باید با رعایت صرفه جویی، قناعت و عدم ‌تجمل گرایی، مسائل اقتصادی زندگی مشترک خود را تنظیم و اداره کنند. گاهی اوقات مسائل مالی و اقتصادی ‌بهانه هستند و زمانی که از زن یا شوهر سؤال می شود که چرا با یکدیگر سازش ندارید؟ به این گونه مسائل اشاره ‌می نمایند و در نهایت "عدم توافق" و "عدم تفاهم" را عامل اصلی طلاق و جدایی معرفی می کنند. بدیهی است ‌که این عامل کلی و مبهم ( عدم توافق ) نمی تواند ما را به سوی شناخت عواملی که سلامت خانواده را تهدید می‌کنند، هدایت کند. ‌

8-‌ موانع فرهنگی و طبقاتی: گاه فرهنگ زن یا مرد به لحاظ عدم تناسب یا تضاد، سلامت خانواده را تهدید می کند. ‌متأسفانه بعضی افراد به تعهدات اخلاقی و ارزش های حاکم مقید نیستند و این مسئله موجب می شود زن و شوهر ‌در ظاهر زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند، اما روح آنها از همدیگر فاصله داشته باشد. در این وضعیت زن ‌یا شوهر با " منم منم" گفتن !! و تفاخر به اصل و نسب خود، سعی می کند همسر خود را سرزنش و تحقیر کند. ‌بدیهی است در چنین خانواده ای احساس حقارت هر یک از زوجین موجب می شود فضای روانی و عاطفی ‌نامساعدی به وجود آید و زوجین از یکدیگر متنفر شوند.

9-‌ هوسرانی و ازدواج مجدد: عامل دیگری که سبب آسیب زایی خانواده می شود تنوع طلبی یا هوسرانی است که فرد به فرمان احساسات خود ، با فرد دیگری غیر از همسر خود ارتباط برقرار می کند و رابطه خود با همسر ‌قبلی را سست می نماید . در این شرایط عواملی از قبیل زیبایی و یا ثروت طرف مقابل موجب گرایش به روابطی ‌خارج از چارچوب خانواده یا برقراری روابط پنهانی می شود. این وضعیت موجب می شود روابط زن و شوهر ‌مخدوش گردد، بنیاد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد. ‌

10-‌ سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات‌: مهمترین عامل آسیب پذیری خانواده ، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراین هر یک از زن و شوهر ‌به سهم خود مسئولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پیشگیری کنند .

منبع:noandish.com


کلمات کلیدی: طلاق


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 12:49 عصر     |     () نظر

"زوج هایی که قبل از ازدواج رابطه ی جنسی داشته اند، در زندگی زناشویی خود دچار مشکل خواهند شد."

این جمله از زبان یک کارشناس ازدواج و رئیس موسسه ی پویایی شناسی خانواده خطاب به شنوندگان کثیری از افراد متاهل می باشد. از طریق کارهای موسسه ی پویاشناسی خانواده روی هزاران زوج، متوجه شده ایم که نتایج احساسی روابط جنسی پیش از ازدواج، در اکثر موارد، روی بیشتر جنبه های زندگی زناشویی افراد تاثیر منفی می گذارد.

بیش از نیمی از افرادی که امروزه ازدواج می کنند، سابقه ی روابط جنسی خود را وارد زندگی زناشویی خود می کنند. و به نظر من فقط با صحبت کردن درمورد این مشکلات کاری از پیش برده نمی شود، و مشکلات این ازدواج ها حل نخواهد شد.

پس با این مشکلات چه باید کرد؟ دراینجا توصیه هایی برای شما زوج های عزیز آورده ایم، که به زوج های بسیاری کمک کرده است. این مقاله را با ما دنبال کنید، شاید با کمک گرفتن از این راهنمایی ها، مشکلات شما نیز برطرف شود.


1.  اعتراف کنید
اعتراف کردن نه تنها برای روح، بلکه برای ازدواجتان هم خوب است. اگر همسرتان نداند که شما قبل از ازدواج با او، با کس دیگری نیز رابطه ی جنسی داشته اید، مطمئن باشید که دوست دارد بداند. او همچنین باید بداند که آیا همین مسئله دلیل کشمکش های موجود در روابط جنسی خودش با شماست، یا خیر. اگر شما خواهان صمیمیتی واقعی با او هستید، پس باید همه چیز دررابطه با خودتان را با او در میان بگذارید.

همسرتان احتمالاً با شنیدن این مسئله خیلی ناراحت و رنجیده خاطر خواهد شد. من نگفتم کار ساده ای است و او راحت با آن کنار خواهد آمد. مطمئناً مشکلات و درگیری هایی بینتان ایجاد خواهد شد. اما اگر بخواهید مشکلات مربوط به صمیمیت در روابط جنسی خود را برطرف کنید، باید اسرار مربوط به گذشته تان را با همسرتان در میان بگذارید. البته منظورم این نیست که همه ی  جزئیات مربوط به گذشته ی خود را پیش او بریزید، فقط گفتن مسائل اصلی کفایت می کند. فقط به اندازه ای که خودش میخواهد بداند، با او در میان بگذارید. با اینکار به او نشان خواهید داد  که هیچ چیز را از او مخفی نکرده اید.

زندگی زناشویی که در هیچ رازی در آن وجود نداشته باشد، می تواند از پسِ همه ی موانع و مشکلات برآید. پس اولین قدم برای غلبه بر گذشته ی جنسیتان، این است که همسرتان را از آن مطلع کنید. البته باید از همسرتان هم همین توقع را داشته باشید، چون این مسئله کاملاً دوطرفه است.

2.  تفاوت ایجاد کنید
گاهی افراد درحالی ازدواج می کنند که در گذشته با افراد دیگری رابطه ی  جنسی داشته اند. حتی اگر بدانید که همسر شما نیز مثل خودتان در گذشته چنین عملی را مرتکب شده است، باز هم مقابله با این احساس گناه و خیانت بسیار دشوار است.

دلیل اینکه با شنیدن این مسئله ناراحت و رنجیده خاطر می شویم، به خاطر حسی است که خداوند در همه ی ما قرار داده—اینکه می خواهیم طرف مورد نظر تمام و کمال متعلق به ما باشد. همه ی ما می خواهیم که خصوصی ترین لحظات زندگی همسرمان با ما گذشته باشد و تجربیاتی را با ما بگذراند که از هر لحاظ متفاوت باشد و به هیچ وجه شبیه به تجربیاتی که با دیگران گذرانده نباشد.

زمانی که متوجه می شویم فرد دیگری عمیق ترین و پنهان ترین قسمت وجودی همسرمان را تجربه کرده است، احساس میکنیم به ما خیانت شده است. احساس می کنیم کسی چیزی را که فقط متعلق به ما بوده از ما دزدیده است. و به هیچ وجه دوست نداریم همسرمان را با کسی شریک شویم، حتی اگر جریان به سالها قبل برگردد.

بنابراین، باید این حق امتیاز را به همسرمان هم بدهیم. باید سعی کنیم لحظاتی را با او بگذرانیم که هیچ کس دیگری قبلاً با او تجربه نکرده است.

به این بیندیشید که چرا بین این همه نفر، همسرتان را برای ازدواج انتخاب کرده اید و چه چیز باعث می شود که ازدواج شما خاص و منحصر به فرد باشد. به دنبل چیزهایی باشید که برای اولین بار برای هر دوی شما اتفاق می افتد که تابحال هیچکدام از شما آن تجربه را با فرد دیگری نگذرانده اید.

3.  به رابطه ی  بین زندگی جنسی و سلامت احساسی خود دقت بیشتری داشته باشید
زندگی جنسی شما نشانگر سلامت کلی شما در رابطه تان است. اگر با تصور رابطه جنسی با همسرتان احساس آرامش و راحتی می کنید، به این معناست که رابطه تان در وضعیت خوبی قرار دارد. اما اگر در این رابطه تفکراتی منفی داشته باشید، به استثنای مشکلات جسمی دوره ای، در اکثر موارد به این معناست که شما و همسرتان از نظر احساسی بسیار از هم فاصله دارید.

زمانی که رابطه ی شما در وضعیت خوبی قرار داشته باشد، ایجاد رابطه ی جنسی نتیجه ی آن خواهد بود. هر دوی شما احساس امنیت و آرامش خواهید کرد و این رابطه جنسی باعث بهبود وضعیت سلامتی روحی و احساسی شما خواهد شد. حتماً در همه ی  موارد اهمیت سلامت جنسی و احساسی خود و همسرتان را در نظر بگیرید و مطابق با آن رفتار کنید.

با اینکه این موارد نمی تواند بهبودی آنی در روابط شما ایجاد کند، اما به عقیده ی  من سریعترین راه حل هاست. زوج های زیادی از این راهکارها استفاده کرده و موفق بوده اند. مطمئن هستم برای شما نیز اثر بخش خواهد بود. پس امتحان کنید!

منبع : مردمان


کلمات کلیدی: گذشته ی جنسی


نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 12:48 عصر     |     () نظر

 وقتی رفتارهای همسرتان ناراحت کننده است

چه طور می توان با شخصی که بسیار حساس ، کسل و بی حوصله یا خشک و جدی است زندگی کرد ؟

اگر گاهی اوقات چنین افکاری در مورد همسرتان دارید به معنای پشیمانی شما ا ز ازدواج و عهد و پیمان با همسرتان نیست . شما فقط این طور احساس کرده اید که ترکیب و جور شدن شخصیتها و اصالتها همیشه باعث آسودگی خیال و آرامش نمی شود و متوجه می شوید که بین شخصیت شما و او تفاوت هایی وجود دارد. هنگامی که او قلب شما را می شکند یا با رفتارهای نادرست خود قوانین اجتماعی را نادیده می گیرد، ممکن است احساس کنید که تقصیر از شما بوده است و از انتخاب خود متعجب شوید.

یکی از علل ناراحتی و آشفتگی ما به طرز تفکر ما بر می گردد. بدین معنی که ما فکرمی کنیم همسرانمان باید در قبال رفتار زشتشان جریمه شوند و ما هیچ گاه چنین رفتارهای ناشایستی انجام نمی دهیم .

هنگامی که شما فکر می کنید هیچ کس به اندازه کافی از رفتار و کردار همسرتان خبر ندارد و هیچ کس مانند کارهای همسر شما  را انجام نمی دهد ، یا گفته های او را فرد  دیگری بر زبان نمی آورد و تنها او به چنین اعمالی دست می زند، قوانین اجتماعی و معاشرتی در حال تغییر و دگرگونی اند . این طور نیست که تمام دنیا به دنبال اجرای قوانین اجتماعی باشد و تنها همسر شما از قوانین پیروی نکند.

نکاتی برای  زندگی بهتر
هنگامی که همسرتان شما را آشفته یا ناراحت می کند ، ناخودآگاه شما در معرض عیب جویی و انتقاد قرار می گیرید و این باعث می شود شما به او معترض شوید.
همسران رنجیده خاطر و ناراحت هنگام عصبانیت از رفتارهای یکدیگر انتقاد می کنند و خطاهای طرف مقابل را به رخش می کشند . مثلاً می گویند: چرا با این لحن در حضور مادرم صحبت کردی ؟ آیا تو عقلت را از دست داده ای؟ و همسر خطاکار با زور و قدرت ، خودش را تبرئه می کند و می گوید: تو چه قدر حساس و جدی و بد اخلاقی ! این گونه کشمکش ها ، روابط همسران را بدتر می کند.

اگر مقایسه و مقابله با یکدیگر به نتیجه دلخواه منجر نشد چه باید کرد؟
به طور کلی ، از ترکیب این دو قاعد پیروی کنید:
1-   شما باید وجه تمایز عقلانی بین خود و همسرتان را به طور جدی و ثابت مشخص کنید و بدانید که رفتارهایتان قابل تفکیک و تشخیص است .

2-   شما فقط باید مسئولیت رفتارها و عکس العملهای خودتان را به عهده بگیرید.

این موضوع را بارها و بارها در ذهنتان مرور کنید که همسر تان انعکاس دهنده ی شخصیت و رفتار شما نیست و نمی تواند همچون آیینه، رفتار درست شما را منعکس کند . او رفتاری را از خود بروز می دهد که به نظرش درست است و حتی برای حماقتهای خودش احترام قائل است ، اما بدانید که در نظر مردم هر کدام از شما فردی مستقل هستید و هیچ کس شما را به خاطر رفتار زشت همسرتان سرزنش نمی کند.

اگراین نکات را به خاطر بسپارید اوضاع زندگی تان بهتر خواهد شد:
هرگز به خاطر اعمال و رفتار زشت او عذر خواهی نکنید. اگر شما از کلماتی خشن و بی ادبانه استفاده نکرده اید و لحن بدی درصحبت نداشته اید پس نباید از دیگران تقاضای عفو و بخشش کنید. او آزادانه و بدون هیچ شک و تردیدی این راه را انتخاب کرده است .
فراموش نکنید تا هنگامی که شما خطا نکرده اید در موردتان قضاوت بد نخواهد شد. آیا خود شما تا به حال مرد یا زنی  را به خاطر رفتار بی ادبانه و احمقانه و صدای بلند همسرش توبیخ و سرزنش کرده اید ؟ همچنین توجه کنید که قانون شکنی و رعایت نکردن حقوق دیگران ، مختص یک نفر نیست.

شما یک ایده خاص اجتماعی دارید که خود انتخاب کرده اید و به آن عمل می کنید و آن ، ذهنیت و طرز تفکر شما را نشان می دهد. وقتی که شما در حال ارزیابی و علت یابی ناراحتی و نگرانی  خود هستید بازتاب این عمل ، بیشتر و سریع تر از بی نزاکتی همسرتان در شما اثر و شما را آشفته می کند. شما می توانید اقدامات مؤثری برای بهبود رفتار او انجام دهید و به جای متهم کردن و سرزنش همسرتان، درباره خواسته ها و توقعات خود با او صحبت کنید، برای مثال به او بگویید: " من شوخ طبعی تو را دوست دارم ، اما همیشه باید از لطیفه های غیرمؤدبانه و زشتی که در حضور مادرم تعریف می کنی خجالت بکشم . ممکن است به خاطر من کمی خودت را کنترل کنی ؟"

این روش قطعاً بیشتر از انتقاد در او اثر می کند و باعث می شود که کمتر در مقابل شما حالت تهاجمی و دفاعی به خود بگیرد، یا به او بگویید :"هنگامی که ما میهمانی برپا می کنیم نیاز دارم که تو تمام مدت در کنارم باشی ". این گفته ها که شما در کمال نزاکت و آرامش به او می گویید بی نهایت در او اثر می گذارد.

هنگامی که شما از همسرتان درخواست می کنید که رفتار های خود را به خاطر سازگاری بیشتر با شما تغییر دهد او را متوجه این امر کنید که در خواستتان به این دلیل است که او زندگی آرامتری داشته باشد و اگر به حرفها و توصیه های شما درمورد نحوه لباس پوشیدن و طرز صحبت عمل نکرد او را حمایت و پشتیبانی نخواهید کرد. شاید شما بتوانید عادت و روشی را ایجاد کنید تا او بتواند کم کم خودش را تغییر دهد.

این گونه سیاست های بی غرضانه به شما کمک خواهد کرد که میزان صبر و تحمل خود را بالا ببرید. برای مثال ، هنگامی که او برای جلب نظر دیگران به خود، حرکات نابجا انجام می دهد میزان صبر و تحمل خود را افزایش دهید و به خودتان بگویید که همسرتان لحظات خوب و خوشی دارد. به هر حال ، گاهی اوقات نگرانی های شما در مورد رفتار همسرتان ممکن است برای مردم عاقلانه و قابل قبول نباشد.

روشی بهتر از انتقاد
وقتی که همسر شما می گوید :"دوست ندارم مرا در جمع سرزنش کنی" رفتار او دقیقاً شما را تحت تأثیر قرار می دهد. فرض کنید همسرتان این نظرات را به شما تحمیل کرد . رفتار او دقیقاً در واکنشهای شما بروز می یابد. مثلاً شما از شخصی عذرخواهی کرده اید، زیرا نتوانسته اید به دعوت او برای رفتن به میهمانی پاسخ گویید . همسر شما در حضور آن شخص علت نرفتن شما را به میهمانی فاش می کند و می گوید که در آن ساعت مشغول تماشای تلویزیون بوده اید یا این که شما نمی خواهید کسی متوجه شود که عمل جراحی کوچکی داشته اید ، اما همسر تان این موضوع را به صورت حکایتی سرگرم کننده برای مردم افشا می کند. دردناک تر از اینها آن که او در حضور دیگران ازشما شکایت یا انتقاد کند و به شما با سخنان اهانت آمیز طعنه زند یا بعضی از مسائل و مشکلات زناشویی شما را در حضور دیگران فاش کند. زوجین مسئولیت های فراوانی در قبال یکدیگر دارند؛ محرمانه نگه داشتن هر یک از مسائل خصوصی میان آنها، از آن جمله است ؛ زیرا طرف مقابل باید بتواند در اجتماع ، وجهه خود را حفظ کند و اگر او بداند که خصوصی ترین مسائل زندگی اش برملا شده احساس سرافکندگی خواهد کرد. اگر همسر شما اعتبار و آبرویتان را از این راهها از بین برد رفتار او در درازمدت احتیاج به بحث و گفتگو دارد.
اصلاح رفتار با گفتگو
هنگامی که زوجین از یکدیگر انتقاد می کنند و ایرادی می گیرند و منظورشان توهین یا تحقیر طرف مقابل نیست ولی باعث رنجش و ناراحتی یکدیگر می شوند چه راهی را باید در پیش گرفت و چه باید کرد؟ همسری که روی زخمها و دردها و عقده های ما نورافکن روشن می کند باعث می شود که روابط عاطفی و رفتاری با او سرد شود.
" شما می توانید با نزدیکی و کنترل ماهرانه خود از لغزشها و اشتباهات همسرتان جلوگیری کنید و قبل از این که خطایی مرتکب شود اعمال و رفتارش را تحت کنترل در آورید."

راههایی عملی برای دستیابی به تفاهم

1- در هنگام گفتگو با همسرمان ، با نهایت دقت به مطالب وی گوش فرا داده و آن گونه عمل نماییم که گویی جز به وی و سخنانش ، به موضوع دیگری توجه نداریم و از انجام هر عملی که مغایر با حالت توجه باشد ، خودداری می کنیم .

این کیفیت ، در تکنیکهای مشاوره ، به " هنر خوب شنیدن " موسوم است ؛ حالتی که بیانگر پذیرش طرف مقابل و مطالب وی است و کاربرد فراوانی در مشاوره دارد.

2- با مطالعه در حالات و روحیات همسر خود ، فهرستی از علائق و تمایلات وی ، به دست می آوریم و نسبت به آنها خود را متعهد و ملزم می دانیم . تأمین علائق اصولی همسر، و نقطه شروع سخن را بر یکی از علایق وی متکی نمودن و به ویژه درمورد تمایلاتش به گفتگو نشستن ، راه را برای رشد تفاهم ، هموار و تسهیل خواهد نمود.

3- ازمقایسه او با دیگران به شدت بپرهیزیم . این رفتار ، به رابطه حسنه آسیب وارد می کند . همسرمان انسانی است منحصر به فرد ودارای ویژگی های شخصیتی اعم از مثبت ومنفی که قابل مقایسه با هیچ فرد دیگری نیست . ازاین رو ، درمواقع ضروری ، می توان او را با خودش ( گذشته او) مقایسه نمود و میزان پیشرفت اخلاقی ومعنوی وفکری اش را مورد تقدیر قرار داد . این عمل بر درجه تفاهم زوجین خواهد افزود .

4- نحوه برقراری ارتباط کلامی نیز از عواملی است که در ایجاد تفاهم ، نقشی تعیین کننده دارد . همسرانی که می دانند ازچه عبارات و کلماتی برای بیان مقصود استفاده کنند، به خوبی مسیر حرکت خویش را در زندگی هموار می نمایند . هر واژه یا کلمه دارای نوعی بار روانی وعاطفی است و تأثیرات مسلمی را بر شنونده برجای می گذارد . یک ارتباط کلامی موفق ،  رابطه ای است که هیچ یک از طرفین از کلمات تحریک آمیز وموهن ، استفاده نمی کنند.

زبان ملایم  ونرم و برخوردار از احترام ، حق مطلب را به خوبی ادا می کند و اعتماد واطمینان در طرف مقابل می آفریند و برعکس ، زبان تند و زننده و تحریک آمیز ، برای هیچ ارتباطی مفید نیست ، حتی اگر گوینده برحق باشد .

5- در مناسبات باهمسر، صداقت همچون پل ارتباطی مؤثر ، موجب می شود که زن و شوهر، میل و رغبت وافر و کاملی برای صحبت با یکدیگر پیدا کنند و از این طریق بر رشد شخصیت خود وهمسرشان بیفزایند.

لازم است برای نیل به تفاهم ، صداقت را از انگیزه ها و نیات درونی ، آغاز نموده ، به جریان گفتگوها و مناسبت ، منتقل نمود . زیرا  " رستگاری در راستی است " . در واقع  زن و شوهر زمانی به کاخ سعادت زندگی دست می یابند که پایه های آن را بر صداقت و درستی ، پی ریزی نمایند

http://4zoj.blogfa.com/

http://4vesal.persianblog.ir/

http://jashn.mihanblog.com/



نوشته شده توسط واحد یکتا(احسان).... تقدیم به دوست( ا.م.vahed 88/7/10:: 12:43 عصر     |     () نظر
<      1   2   3   4      >



ثبت سفارش تایپ و ترجمه