پزشکی قانونی و پدیده جدید شوهرآزاری
husband beating
وقتی کلمه همسر آزاری را میشنویم فورا بیاد اذیت زنان توسط شوهرشان می افتیم در سالنهای پزشکی قانونی نیز زنان بیشماری را که آثار ضرب و جرح روی سو صورتشان مشهود است را به فراوانی مشاهده میکنیم ولی واقعا همیشه این چنین است ؟وزنان همیشه شاکیان منحصر بفرد سازمان پزشکی قانونی هستند یا مسئله بعدی دیگری هم دارد ؟در کنار زن آزاری توسط مردان متاسفانه مدتی است که پدیده شوم دیگری بنام شوهر آزاری شیوع پیدا کرده است این مقاله در دوقسمت به بررسی شوهر آزاری میپردازد این مقاله توسط کارشناسان آگاه به امور حقوق و قضا در سایت بسیار خوب وبلاگستان حقوقی تهیه گردیده که ایمیل این نویسنده خوب جهت مشاوره نیز در زیر برای استفاده بیشتر خوانندگان گرامی منتشر میشود :
pat_wx2@yahoo.com
هرچند همسرآزاری پدیده ای است که از گذشته های دور در بین جوامع مختلف وجود داشته است، ولی در عصر حاضر، شوهرآزاری به جهت شکل گیری نهضت های فمینیستی و نفوذ و گسترش افکار صاحبنظران این جنبش در جوامع مختلف، به نظر میرسد که این معضل شیوع بیشتری پیدا کرده است. در این نوشتار ضمن بررسی مفهوم شوهرآزاری، علل و عوامل بروز این پدیده، آثار ناگوار آن در سطوح مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد و در بخش پایانی مقاله برای کنترل این آسیب و تحکیم بنیان خانواده پیشنهاداتی ارائه شده است.واژه همسر آزاری که در اذهان عموم به عنوان خشونت شوهر علیه زن بکار می رود، در تمام اعصار و جوامع وجود داشته است و با نهایت تأسف در جوامع امروز نیز علیرغم فضای به ظاهر طرفدار حقوق زنان رو به افزایش است. آمار 43 درصدی زنان کتک خورده آلمانی به دست شوهرشان گویای وجود این آسیب غم انگیز می باشد. تبیین کیفی و کمی و بررسی اثرات ناگوار این معضل نیازمند مجال مناسبی است . دین اسلام برای نهاد خانواده در نظام اجتماعی، ارزش بسیار بالایی قائل است و آن را عامل ایجاد سکینه و آرامش بین اعضای خانواده و جامعه میشمارد، بدین لحاظ حقوق و تکالیفی را برای اعضای خانواده معین کرده و آنها را به رعایت این موارد ترغیب و تشویق نموده است و داشتن روابط سالم و اخلاقی را درکانون خانواده مبتنی بر رهایی از خودبینی و خودخواهی و رعایت احترام متقابل، گذشت و فداکاری، ایثار و دگرخواهی، توجه به مصلحت خانواده و مودّت و رحمت قرار داده است. از این رو معصومین (ع) در روایات مختلف، زن و مرد را دعوت به خوشرفتاری با یکدیگر نموده اند. از پیامبر گرامی اسلام (ص) در مورد خوشرفتاری مردان با زنان روایت شده است که: «اکمل المؤمنین ایماناً احسنهم خلقاً و خیارکم خیارکم لنسائهم» «کامل ترین مؤمنان از حیث ایمان خوش اخلاق ترین آنهاست و شایسته ترین شما کسانی هستند که با زن خود خوشرفتارترند».امام صادق(ع) هم در مورد خوشرفتاری زنان فرموده است: «ایّما امرأة باتت و زوجها علیها ساخط فی حق لم یتقبل منها صلاة حتی یرضی عنها...»«هرگاه زنی، شب را به عبادت بیدار باشد، در حالی که شوهرش به خاطر پایمال کردن حقش، از او خشمگین است، تا زمانی که او را راضی نکند، نمازش مورد قبول واقع نمی شود.»قرآن نیز در رابطه با رعایت و تقدم مصلحت خانواده میفرماید: «اگر در مواردی یکی از زوجین بعد از ازدواج، همسرش را بر اساس معیارهای خود مطلوب نداند، ولی زندگی با او را ادامه دهد و با وی خوشرفتاری نماید، خداوند به چنین فردی وعدة خیر کثیر می دهد.»همانطور که ذکر گردید در فرهنگ اصیل اسلام، بنیان خانواده بر پایه مودت و رحمت و تفاهم زوجین است، لیکن در فرهنگ مغرب زمین، به جهت اعتقاد به نظریات اومانیستی، فردگرایی و نسبیت اخلاق، خانواده تنها بر اساس معیارهای حقوقی محض پی ریزی شده و اعضای خانواده با اجبار و ابزار حقوق، به رعایت وظایف خویش ملزم میشوند، این مسئله یکی از تمایزات اصلی خانواده غربی با خانواده شرقی است، به طوری که گفته می شود: «شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب تمایل به حقوق. انسان شرقی انسانیت خود را در این می بیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پاگذارد».در حالی که اگر خانواده بر محور حقوق بچرخد و هر یک از زوجین تنها بر اساس منافع شخصی خود، حقوق خویش را استیفاء نماید،خانواده به نهادی بی روح تبدیل می شود که بسیار خشک و شکننده بوده و با کمترین اختلافی متلاشی می شود. اما در دیدگاه اسلامی، برای ایجاد وحدت و صمیمیت واقعی میان زن و شوهر، به تفاوت های غریزی و طبیعی آنها توجه شده و بر اساس این تفاوتها، برای هر یک حقوقی متناسب وضع گردیده است. اما در فرهنگ غرب تلاش می شود تا این تفاوت ها نادیده گرفته شده و زنان به حقوقی مشابه مردان دست یازند. امروزه می توان نمونه بارز این تفکر را در دیدگاههای فمینیستی می توان مشاهده نمود. گروه های فمینیستی با طرح شعار برابری مطلق زن و مرد در تمامی زمینه های اجتماعی، روانی و فرهنگی، خواهان تحولی اساسی در کلیه جنبه های زندگی فردی و اجتماعی می باشند. از نظر فمینیستها، تعریف زنان به عنوان مادر، همسر و موجوداتی زینتی، آنان را در محدودیت های تاریخی قرار می دهد، لذا باید برای دسترسی به برابری و آزادی مطلق زنان مبارزه نمود.گسترش افکار فمینیستی و نفوذ آن در کشورهای اسلامی، موجب شده است تا برخی از زنان مسلمانی که آشنایی کمتری نسبت به حقوق، احکام و دستورات اخلاقی و دینی و فلسفه تدوین آنها دارند و یا پایبندی آنها نسبت به فرهنگ دینی کمتر است، تحت تأثیر اندیشه های غربی قرار گرفته و بنا را بر ناسازگاری، مخالفت و درگیری، عدم توجه به حقوق همسر و اذیت و آزار وی گذارند، زیرا مبانی حقوقی دیدگاه فمینیسم و اسلام متفاوت میباشد، به طوری که برخی مواد حقوقی در دیدگاه فمینیسم، از نظر آموزه های دین اسلام، شوهرآزاری تلقی می شود و بالعکس. از جمله این موارد «تمکین» است. زوج حق دارد که در قبال پرداخت نفقة زوجه، از او استمتاع نماید و بر زوجه واجب است که نسبت به زوج، جز در مواردی استثنایی با عذر شرعی یا عقلی، تمکین کامل داشته باشد. بنابراین اگر زوج از پرداخت نفقه خودداری نماید و یا زوجه خود را برای کامیابی مرد آماده نسازد، حق همسرش را زیر پاگذاشته و موجبات اذیت و آزار او را فراهم نموده است، در حالی که مطابق دیدگاه فمینیسم، شوهر چنین حقی ندارد و ارتباط جنسی مرد با همسرش بدون رضایت وی، تجاوز جنسی محسوب شده و از مصادیق بارز آزار و اذیت زن شمرده می شود، لذا ضروری است ضمن توجه به چنین تفاوت هایی، پدیده شوهر آزاری و مفاهیم مشابه و مرتبط با آن تعریف گردد.
بعضی از خشونت های زنان، به روح و روان شوهر آسیب می رساند و او را تحت فشارهای روحی و روانی قرار می دهد. معمولاً این نوع آزردگی، شیوع بیشتری داشته و به صورت غیرمستقیم اثرات مخربی برجای می گذارد. جلوههای مختلف این نوع آزار عبارتست از:
برخی از زنان به جای حفظ احترام و منزلت شوهر و تکریم او، گفتار، کردار، اوصاف یا خلقت وی را به واسطه قول یا فعل و از طریق ایماء و اشاره و کنایه تمسخر می کنند. در این صورت شخصیت و جایگاه شوهر در نزد دیگران مخدوش می شود.
یکی از بارزترین مصادیق آزار روانی مردان در خانواده، از بین بردن حرمت و احترام نقش پدری آنهاست. رفتارهای اهانت آمیز و پرخاشگرانه از سوی زن در نزد فرزندان، می تواند اقتدار و ابهت پدر را در محیط خانواده مخدوش کند و ضمن شکستن غرور و شخصیت وی، عزت نفس او را لگد مال نماید، در حالی که توصیه های مؤکد دینی در راستای تقویت توانمندی و نظارت پدر در خانواده، به جهت حفظ استحکام بنیان خانواده و ممانعت از کجروی های اعضای خانواده می باشد.
گاه برخی از زنان، اذیت و آزار را به مرحله بالاتری میرسانند و به جای سخنان احترام آمیز، از پاره ای الفاظ ناشایست، فحاشی و انتساب صفات منفی استفاده میکنند تکرار این اعمال موجب میشود که به تدریج شوهر باور کند که در نزد همسر خویش از چنین شخصیتی برخوردار است، در نتیجه رفتاری متناسب با این رویه، بروز میدهد.
محبت و صمیمیت در کانون خانواده، از طریق شناخت و توجه به خواستهها و انتظارات همسر و در حد امکان تأمین آنها ایجاد میشود. برای این کار می توان از فرد مقابل سؤال کرد که آیا انتظارات و خواسته های وی برآورده شده است. گاهی برخی از زنان، علیرغم آگاهی نسبت به حساسیت شوهر و اینکه با انجام آن رفتار خاص، به شدت آزرده و ناراحت می شود (هرچند ممکن است که عکسالعمل آشکاری را نسبت به آن نوع رفتار نشان ندهد)، برای آزار و اذیت و رنجش خاطر او همان رفتار را انتخاب می کنند.
اگر ازدواج عامل وحدت و یگانگی زن و مرد باشد، در این صورت هر آنچه مورد علاقه و احترام یکی از آنها است، باید مورد علاقه و احترام دیگری نیز باشد. همچنان که حضرت علی (ع) میفرمایند: «أصدقاوک ثلاثة و اعداوک ثلاثة؛ فاصدقاؤک: صدیقک و صدیق صدیقک و عدو عدوک و اعداؤک عدوک و عدو صدیقک و صدیق عدوک» «دوستان تو سه گروهند و دشمنان تو نیز سه دستهاند، اما دوستانت، پس دوست تو و دوستِ دوست تو و دشمنِ دشمن تو است و اما دشمنانت، پس دشمن تو و دشمنِ دوست تو و دوستِ دشمن تو است.» بنابراین خویشان و بستگان هر یک، که در نزد او ارزش و احترام والایی دارد، به همان نسبت باید برای دیگری ارزشمند باشد. در غیر این صورت اگر زنی برای بستگان خویش، جایگاه ویژهای قائل شود و آنها را برتر و بالاتر از بستگان همسر خویش به حساب آورد و بیشتر با آنها مراوده داشته باشد و در مقابل، بستگان همسر را بیگانه فرض کند و تمایلی به ارتباط با آنها نداشته باشد و راه را برای روابط آنان مسدود کند و از انجام هر خدمتی از جانب شوهر نسبت به آنها مخالفت ورزد، از این طریق ممکن است فشارهای روحی و روانی زیادی بر شوهر وارد شود، زیرا وی با این رفتار درمییابد که علاقه و دوستی همسرش، نمی تواند صادقانه باشد.
برخی از زنان دائماً همسر خود را با همسر بستگان یا همکاران و دوستان خود مقایسه میکنند و در این شرایط تنها جنبه های منفی شوهر خود را می بینند و آنها را برجسته می کنند و به دنبال آن، خود نیز احساس کمبود و محرومیت در زندگی می نمایند. در چنین شرایطی، تفاوتهای فردی و فرصت های نابرابر افراد مورد توجه قرار نمی گیرد . با ادامة این روش، به تدریج زبان به شکایت و اعتراض گشوده و امتیازات دیگران را به رخ شوهر می کشند و با گفتار و کردار خود، موجب اذیت و آزار شوهر میشوند.
از جمله مسائلی که لازم است هر یک از زوجین برای استحکام بنیان خانواده بدان توجه کنند، چشم پوشی از مسائل جزئی و کم اهمیتی است که در زندگی زناشویی پدید می آید. در حالی که برخی از زنان در قبال این مسائل حساسیت بیش از اندازه داشته و آنها را به عنوان مسائلی بزرگ و مهم جلوه می دهند؛ در نتیجه نمی توانند برای حل آنها برخورد مناسبی داشته باشند و موفقیتی کسب کنند، لذا احساس ناراحتی و فشار حاصل از آن، موجب سلب آرامش و شادابی زن شده و بر سلامت و بهداشت روانی او تأثیر منفی می گذارد؛ در چنین شرایطی زن نمی تواند برخورد مناسبی با همسر خویش داشته باشد و رضایت او را جلب کند.
بدبینی و سوء ظن که نقطه مقابل حسن ظن و اعتماد است، یکی دیگر از اختلالات روانی به حساب می آید. فرد مبتلا به این بیماری، صاحب یک فکر یا فاعل یک رفتار را بدون دلیل و شاهد، به داشتن اغراض سوء متهم مینماید. زنانی که به این بیماری مبتلا هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای دلسوزانه و محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمی کنند و نارضایتی خود را در گفتار و رفتار خود ظاهر می سازند.
این مسئله اغلب در خانواده هایی مشاهده می شود که زن دارای تسلط و قدرت بیشتری است. در این خانوادهها، زن نقش اصلی را در خانواده ایفا می کند و توقع دارد که سایر اعضای خانواده، تصمیمات وی را پذیرفته و به آن احترام گذارند، همچنین در واردی که زن احساس می کند دستورات و تصمیمات او، توسط شوهرش نقض میگردد، این حق را برای خود محفوظ می داند که با او درگیری فیزیکی پیدا کند.
همسرکشی پدیده ای است که همراه با نرخ زن کشی رو به تزاید میباشد. تحقیقات اخیر در ایران که توسط مرکز تحقیقات جرمشناسی دانشگاه تهران در 15 استان کشور انجام شده است، نشان میدهد که جرم همسرکشی در بین زنان و مردان مساوی است. تنها تفاوت بین دو پدیده شوهرکشی و زن کشی، در نحوه ارتکاب جرم می باشد. بر اساس این پژوهش، مردان در کشتن همسران خود مستقل و مباشر هستند، ولی زنان در شوهرکشی، مباشر نبوده، بلکه از طریق تطمیع، تحریک و ... معاون جرم بودهاند. مطابق این تحقیق مشخص گردید که علیرغم آنکه درصد جرائم ارتکابی به وسیله زنان در کشور بسیار پائین است، اما نرخ جرم همسرکشی، توسط زنان بالاست و بالاترین سطح فراوانی آن در کل کشور به شهرهای تهران، کرج، خراسان، آذربایجان و کرمانشاه مربوط می شود.
نوعی دیگر از آزار و اذیتها، صبغة اقتصادی دارد که عمدتاً شامل تصرف بدون اجازه، تخریب و نابودی اموال شوهر می باشد:
1- در برخی موارد زن به قصد انجام کار خیر، بدون مشورت و کسب رضایت از شوهر، اموال وی را به افراد نیازمند و محروم می بخشد و از آنان دستگیری می کند.
2- در موارد دیگری، زن بدون اطلاع شوهر و کسب اجازه از او، مقداری از اموالش را به خود اختصاص می دهد.
3- نوع دیگری از آزارهای اقتصادی زنان، اسراف است، به این صورت که در مصرف اموال همسر، از حد اعتدال خارج می شوند و اسراف یا تبذیر می نمایند. چنانکه «اسراف به معنای خروج از حد، در هر کاری است که انسان انجام می دهد و مراد از حد، همان حد وسط بین سخت گیری و زیاده روی است». معیار تشخیص در این موارد، عرف است که مصرف مال را به اندازة احتیاج و متناسب حال شخص می داند. از جمله مصادیق اسراف عبارت است از:
4- تضییع،به مفهوم ضایع و خراب کردن مال؛ نظیر دور ریختن مواد خوراکی و پوشاک و ...
5- مصرف بیش از حد و خارج از شأن؛ در این شرایط مال برای چیزی دارای فایده مصرف می شود؛ اما مصرف، با حال و شأن آن فرد متناسب نیست.
6- مصرف چیزی که نیازی به آن نیست، یعنی انسان اموال خود را در راهی مصرف کند که مناسب حال او می باشد، ولی نیازی به آن ندارد، مانند کسی که یک ماشین برای رفع نیاز دارد، ولی ماشین دیگری هم خریداری میکند.
7- تبذیر (پراکنده کردن) مصرف مال بدون جهت و فایده است. به بیان دیگر تبذیر، به آن قسم از اسراف گفته می شود که همراه اتلاف مال باشد و هیچ هدف عقلانی نداشته باشد، در این صورت با مصداق یافتن تبذیر،اسراف هم صادق خواهد بود، از این رو برخی از اندیشمندان تبذیر را همان اسراف دانسته اند. در مجموع، زن در چنین آزارهایی با مصرف بی رویه، موجب نارضایتی شوهر می شود و چه بسا از نظر مالی وی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد، به حدی که برای تأمین مخارج زندگی خویش تلاش مضاعفی کند و احساس خستگی جسمی و روحی نماید.
آزار و اذیت زن می تواند در روابط جنسی با شوهر به اشکال ذیل بروز کند:
یکی از وظایف اساسی زن، به جهت نقش آن درجلوگیری از انحرافات اخلاقی همسر، ارضای نیاز جنسی شوهر است، زیرا تأمین این نیاز ضمن آنکه یکی از کارکردهای اصلی خانواده محسوب میشود، از آلودگی های اخلاقی و جنسی افراد جامعه جلوگیری می کند. در برخی از موارد، اجتناب همسر از انجام این وظیفه، می تواند مرد را به جهت مواجهه با زنان دیگر و تحریک غریزی، دچار عصیان و گناه کند و یا در اثر مقاومت و خودداری از ارضای نامشروع، با مشکلات روحی و روانی مواجه نماید، به ویژه اگر چنین رفتاری در سال های اولیه ازدواج رخ دهد که تمایل همسر به برقراری ارتباط جنسی بیشتر است، اثرات تخریبی محرومیت جنسی بیشتر خواهد بود؛ به طوری که یکی از روانشناسان در این رابطه می نویسد: «اشتیاق به تمتع جنسی، خصوصاً در سال های اول زندگی مشترک، در مرد نسبت به زن قوی تر احساس می شود. این خصوصیت جنسی مرد را باید به زن آموخت. استنکاف زن از آمیزش، هنگامی که مرد متمایل به آن است، فقط در مواردی مناسبت دارد که علل معینی (از قبیل ناخوشی، قاعدگی، بارداری) در بین باشد.» از این رو در اسلام مسأله تمکین زن از شوهر در هنگام نیاز مرد، از حقوق شوهر محسوب می شود. ولی اگر مرد در آمیزش جنسی رضایتمندی زن را نادیده بگیرد و به شرایط روحی و روانی و جسمی او توجهی نکند و یا زمینه لازم را برای ارضای جنسی زن فراهم نکند و فقط درصدد ارضای جنسی خود باشد، زن احساس می کند که تنها ابزاری است تا نیاز مرد را فراهم کند و اغلب در ارضای جنسی، ناکام می ماند و این رفتار مرد را خودخواهی او برمیشمارد، در نتیجه از عشق و علاقه زن به شوهر کاسته شده و فضا برای ایجاد درگیری و تنش و رفتار آزاردهندة زن فراهم می شود.
در برخی موارد، گرچه زن از آمیزش جنسی با همسر خودداری نمی کند و به ظاهر با آن مخالفتی ندارد، اما این عمل را با سردی و بی میلی تمام انجام می دهد که در چنین وضعیتی، میزان اطفاء شهوت مرد بسیار پایین است و احساس محرومیت می کند، از این رو برخی از روانشناسان معتقدند: «عقیدة زنانی که خود لذتی نمی برند، ولی ظاهراً به امیال شوهرشان پاسخ می دهند و تصور می کنند که بدین وسیله به او خدمت می کنند، غلط و اشتباه است ... سردی جنسی زن و بیمیلی او در لذت رساندن به شوهر می تواند سبب سردی همسرش شود، زیرا شوهر در واقعی بودن احساس او تردید می کند.»
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMATSOKHANI
husband beating
دکتر رحمت سخنی از مرکز آموزشی درمانی امام خمینی (ره) ارومیه
Dr.RAHMATSOKHANI
خانواده در صورتی از بنایی مستحکم و روابطی سالم برخوردار می شود که هر یک از زوجین، نسبت به وظایف و نقش های خود در زندگی، شناخت کافی داشته باشند و بدانند که در صورت انجام یا طفره از آن، پاداش یا کیفر اخروی سختی در انتظار آنهاست. بنابراین اگر زن مسلمان ارزش و اهمیت خوب شوهرداری را در دیدگاه اسلام بداند و توجه داشته باشد که خداوند چه پاداش ارزشمندی را برای اینکار در نظر گرفته است و از سوی دیگر میزان زشتی شوهرآزاری را در شریعت بداند و کیفر سخت اخروی آن را بشناسد و بدان باور داشته باشد، در این صورت، درصدد برمیآید تا اخلاق و رفتار خود را بر اساس خواست و رضایت خداوند تغییر داده و اخلاقیات دینی را در خود تقویت کند. در روایات فراوانی، این تشویق و توبیخ ها بیان شده است. از جمله روایتی از رسول گرامی اسلام (ص) میباشد که میفرمایند: «من کان له امرأه توذیه لم یقبل الله صلاتها و لا حسنة من عملها حتی تعینه و ترضیه و ان صامت الدهر و قامت و اعتقت الرقاب و انفقت الاموال فی سبیل الله و کانت اول من ترد النار» «کسی که زن آزاردهندهای دارد، خداوند نماز و کار خوب آن زن را قبول نمیکند، مگر این که شوهرش را کمک کند و رضایت او را به دست آورد و الاّ اگر تمام روزگار را روزه بگیرد و شب ها به عبادت برخیزد و تمام اموال خود را در راه خدا انفاق کند، باز اولین کسی است که وارد جهنم می شود.»
یکی از مهمترین عوامل چنین وضعیتی، ضعف باورهای مذهبی و ارزش های اخلاقی، اعراض از نام و یاد خدا و فرامین اوست. چنین فرد سست ایمانی، در زندگی با همه امکانات مادی و جنبه های رفاهی، احساس تنگی و سختی می نماید و قرآن هم در این زمینه تصریح می کند که: «و من اعرض عن ذکری فانّ معیشة صنکا» «هر کس که از یاد من رو برگرداند، پس به درستی که زندگی برای او سخت و تنگ خواهد بود». در حالی که اگر فضای خانه از آداب و سنت های دینی عطرآگین باشد و زن تمام تلاش خود را برای کسب رضای الهی و انجام وظایف خویش در چارچوب دین بکارگیرد و خداوند را بر گفتار و رفتار و افکار خویش عالم و ناظر ببیند و بر آن باور قلبی داشته باشد، روابط اعضای خانواده برپایه بنیان مستحکمی شکل خواهد گرفت که در مقابل بروز شرایط بحرانی مانند بیماری، از دست دادن موقعیت شغلی، فقر اقتصادی و ... تضعیف نشده و از مسیر صحیح خود خارج نخواهد شد.
در بعضی موارد، ناسازگاری زن با شوهر از احساس تنهایی وی نشأت می گیرد. به طور نمونه گاه زن بعد از ازدواج، علیرغم همه وابستگی هایی که تا چندی قبل نسبت به اعضای خانواده و دوستان خود داشته است، به یکباره مجبور می شود که این ارتباط را قطع کند، زیرا موقعیت شغلی همسر ایجاب می کند که دور از محیط خانواده زندگی کند و یا همسر، به علت برخی خصوصیات روانی یا موقعیت های اجتماعی، مانع ارتباطات خانوادگی و اجتماعی زن می شود، در چنین وضعیتی، شوهر، نیاز ارتباط با دیگران را از طریق روابط شغلیاش ارضا می کند، در حالی که همسرش در شهری غریب و یا در محیطی بسته، محدود به انجام کارهای منزل میشود. نتیجه این شیوه زندگی، داشتن روحیهای خسته و پژمرده است که آثار آن در رفتار و روابط زن با شوهر تجلی میکند.
یکی از اختلالات روانی شایع در اغلب جوامع، افسردگی است که آمار آن رو به تزاید است. علائم و نشانه های افسردگی در افراد مختلف، متعدد و متفاوت میباشد و شامل اختلالات عاطفی، انگیزشی، شناختی و قلمرو بدنی است.در اختلال عاطفی، فرد افسرده تقریباً به طور دائم غمگین است و از محیط اجتماعی شکوه و شکایت می کند و تحقیرها، تظلم ها و سرزنش ها را به یاد می آورد.در اختلال انگیزشی، فرد نسبت به امور جنسی، بهداشتی، روابط شغلی و روابط اجتماعی حالت بازداری دارد و معمولاً در خود فرو می رود و ارتباط خود را با دیگران قطع می کند و هیچ رغبتی نسبت به فعالیت های شغلی نشان نمی دهد، حتی گاه نسبت به بهداشت بدنی بی توجه می شود، فعالیت عقلی فرد کاهش مییابد، به طوری که تمرکز ذهنی خود را از دست می دهد و حافظهاش تضعیف می شود.در بخش اختلالات شناختی گفته می شود که فرد، افکاری منفی نسبت به خود، جهان و آینده پیدا می کند، به شکلی که نسبت به وضعیت فعلی، احساس ناراحتی، نسبت به گذشته، احساس شکست و نسبت به آینده، احساس بدبینی دارد.در قلمرو بدنی، تصویر بدنی فرد افسرده تنزل مییابد و با احساس گنهکاری و کینه نسبت به خود، میل به کیفر رسیدن و حتی میل به خودکشی تجلی مییابد. در چنین وضعیت بحرانی، طبیعی است که زن نتواند رضایت شوهر را فراهم نموده و روابط صحیحی با او داشته باشد.
یکی از عواملی که موجب بدرفتاری زنان می شود، توهمات و خیالاتی است که فکر و ذهن او را مشغول می کند. گاهی زن در ذهن خود از شوهرش تصویری نادرست میسازد و متناسب با آن تصویر با وی رفتار می کند، به طور مثال احساس میکند که همسرش بین بستگان خود و خویشاوندان او تفاوت می گذارد و برای آنها ارزش بیشتری قائل است و تمام توجه خود را به آنان معطوف می دارد. بر اساس این توهم، مقابله به مثل نموده و چنین رفتاری را در پیش میگیرد و یا ممکن است توهم کند که همسرش او را دوست ندارد و درصدد موقعیتی است تا همسر دیگری را انتخاب کند، در چنین صورتی، زن در مقام عناد و لجاجت، به آزار شوهر می پردازد.
اضطراب، یکی دیگر از اختلالات روانی است که می تواند رفتار فرد را متأثر سازد. فرد مضطرب فردی است که در خود احساس نامطبوعی از یک ترس نامعین (ترس بدون موضوع) وحشت زدگی، بلکه درماندگی و حتی مرگ دارد. در اکثریت موارد، به این حالات، تظاهرات دستگاه عصبی مستقل، مشابه آنچه در هیجان ها وجود دارد، از قبیل تپش قلب، مشکلات تنفسی همراه با احساس فشردگی قفسه صدری و خفگی، تعرق مفرط، لرزه،احساس سستی در پاها افزوده میشود. فرد مضطرب فعالیت های خود را از پیش، با شکست مواجه می بیند، در یک ناایمنی اجتماعی و جهانی زندگی می کند، نسبت به ظرفیت ها و کفایت های خاص خود شک می کند و برای خود و نزدیکانش نگران است. چنین فردی در زندگی از یک روحیه شاداب و با طراوتی برخوردار نمی باشد و در نتیجه نمی تواند نقش خود را در زندگی، به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده به خوبی ایفا کند، در نتیجه فشار جسمی و روحی به دیگر اعضای خانواده از جمله شوهر وارد می شود.
ترس، یک حالت روانی است که در اثر مواجهه فرد با موقعیت ها یا اشیا بوجود میآید، درحالی که ممکن است فرد به واسطه استدلال، آن را بی زیان و خالی از خطر بداند. در این صورت، زن برای پیشگیری و دفاع از آن، رفتارهای ویژهای را انجام می دهد. مثلاً در مواردی مشاهده شده است که زن از اینکه همسرش ازدواج مجددی را انجام دهد، هراسناک است، او را فردی بی وفا و بی محبت به حساب می آورد و هیچگاه راضی نمی شود که همسرش با زنان دیگر، ارتباط اجتماعی سالمی داشته باشد و در صورتی که متوجه این ارتباط شود، بسیار متأثر شده و با انجام رفتارهای ناخوشایند درصدد تلافی برمی آید و گاهی نیز این شرایط موجب می شود که میل جنسی وی تقلیل یابد تا جایی که علاقه ای به ارتباط جنسی نداشته باشد. در روابط زناشویی به سختی تحریک شود و از عمل جنسی هم لذتی نبرد.
در بعضی موارد رفتار آزار دهنده زنان از بی علاقگی یا نفرت آنها نسبت به شوهر نشأت می گیرد که عوامل زمینه ساز آن می تواند متفاوت باشد. برخی از این عوامل عبارتند از:
در مواردی، پدر و مادر علیرغم خواست دختر، او را به ازدواج با فردی ثروتمند مجبور می کنند که فاصله سنی زیادی با دختر دارد. این عمل موجب می شود که بسیاری از خواسته های زن، برای شوهر مطلوب و یا منطقی نباشد و از سوی دیگر بسیاری از خواسته ها و تمایلات همسرش را نشناسد و یا در صورت شناخت، میل باطنی برای تأمین آنها نداشته باشد، از این نقطه، درگیری ها و جدال ها آغاز می شود.
زن مؤمن و متقی می خواهد همسر او یک انسان با ایمان و پرهیزگار باشد، زیرا معتقد است که با فاصله گرفتن از گناه و عصیان الهی، می توان زمینه را برای داشتن یک زندگی آرام و مورد رضای الهی فراهم نمود و چنین زندگی می تواند کمال و ترقی اعضای خانواده را در دنیا و سعادت جاودانه آنها را در آخرت فراهم کند.
عدم رعایت نظافت و بهداشت از سوی شوهر، بی توجهی یا کم توجهی به خواست و رضایت همسر می تواند زمینه ساز بروز اختلافات و موجب انزجار نسبت به همسرشود. در این صورت عکسالعملهای زن برای شوهر آزار دهنده تلقی میشود.
در بسیاری از خانوادهها، زن قبل از ازدواج، آینده خاصی را از جهت بهرهمندی از امکانات مادی و رفاهی یا برخورداری از اخلاق و آداب انسانی و اسلامی برای اعضای خانواده ترسیم کرده تا در سایه ازدواج بدان دست یابد، اما بعد از ازدواج، در این زمینه احساس عدم موفقیت میکند، در چنین شرایطی زن، شوهر خود را مقصر می داند و ابتدا از اظهار محبت و احترام نسبت به او دریغ می ورزد و به تدریج خلق و خوی خود را تغییر داده و اذیت و آزارهای او شروع می شود.
بیماری سادیسم یا دگر آزاری می تواند منشأ معضل شوهرآزاری باشد. سادیسم نوعی اختلال روانی است که فرد بیمار، تمایل به آزار و اذیت دارد و به دنبال انجام آن، احساس رضایت می کند. این آزار از سوی زن می تواند به صورت های مختلف از جمله آزار و اذیت در هنگام تحریکات جنسی شوهر ظاهر شود. بر این اساس گفته می شود که تمایلات سادیستیک زنان موجب می شود تا آنها همسرشان را مردانی ناشناس تلقی نموده و آنها را آزرده نمایند.
بعضی از زنان تلاش می کنند تا بر افکار، احساسات، باورها، ارزش ها و رفتار همسر سلطه یافته و هر آنچه را که خود می پذیرند، بر وی تحمیل کنند و در صورت عدم توجه شوهر به این خواسته ها، در طی زمان، وی را وادار به تسلیم نموده و خواستة خود را عملی سازند.
یکی از پایه های اصلی روابط سالم خانواده، صداقت و راستی است. اگر زن در روابط خود با شوهرش، یکرنگ نباشد و با پنهان کاری و فریبکاری رفتار کند، در این صورت اعتماد همسر از او سلب شده و حتی سخنان و وعده های صادقانه او را نیز نمی پذیرد و نمی تواند چنین فردی را به عنوان شریک زندگی محسوب کند و در تصمیم گیریها با او مشورت نماید و او را مشارکت دهد، در نتیجه روابط زوجین تیره شده و بنیاد خانواده سست خواهد شد.
برخی از زنان در خانواده، تمام توان خود را برای تأمین نیازها و دستیابی به اهداف خویش به کار می گیرند و از مشارکت در امور خانه کناره گیری می کنند و در مواردی که بین خواسته آنها و خواسته اعضای خانواده تقابلی ایجاد میشود، حاضر نیستند از منافع خود برای تأمین منافع تمام اعضای خانواده صرف نظر کنند، در نتیجه تمام مشکلات را معطوف به همسر خویش میدانند. در این شرایط روابط بین زوجین به سردی گرائیده و سلامت خانواده تهدید میگردد.
از جمله عواملی که روابط سالم بین زن و شوهر را متزلزل می کند، دخالت دیگران به خصوص والدین همسر در حریم زندگی است. گرچه این عمل به جهت علاقه وافر و با انگیزة راهنمایی انجام می شود، اما گاه می تواند فرد را تحریک کرده و موجب درگیری و اختلاف بین زوجین شود. در مواردی مقایسه وضعیت زندگی فرد با زندگی بستگان یا آشنایان، زمینه های نارضایتی از زندگی را فراهم مینماید، به طوری که زن، شوهر خود را وادار میکند تا از هر طریق ممکن، سطح زندگی را ارتقا دهد. بدین منظور با برخوردهای نامناسب و غیر منطقی، زیاده خواهی های خود را طلب می کند. از این زمان، فضای صمیمی و پر از محبت و احترام متقابل میشکند و اختلاف ایجاد می شود. متأسفانه این مسئله، اخیراً در جامعة ایران بسیار شایع شده است. بر اساس پژوهش های انجام شده درصد قابل توجهی از زنان و مردان علت جدایی از همسرانشان را دخالت خویشاوندان و آشنایان میدانند، تحقیقات نشان می دهد که از بین عوامل مختلف طلاق (نظیر ناسازگاری های رفتاری و اخلاقی، دخالت خویشاوندان و آشنایان، تنفر از همسر و اعتیاد همسر به مواد مخدر) دخالت دیگران، رتبه دوم را به خود اختصاص داده است.
مشکلات شغلی و برخی مسائل و نارضایتیهای اجتماعی (تورم و گرانی کالاها و مسکن، بیکاری...) میتواند باعث بروز اختلاف میان زن و شوهر و بروز رفتار تلافی جویانة او با شوهرش شود و یا به طور ناخودآگاه، این ناراحتی در روابط فرد با اعضای خانواده ظهور کند، زیرا زن به جهت برخورداری از روحیه لطیف و حساس، در مواجهة با این مشکلات، فشارهای روحی و روانی بیشتری را متحمل می شود، از این رو ممکن است ناراحتی های خود را به شکل رفتارهای نابهنجار بروز دهد.
نارضایتی زن از ازدواج، به دلیل تمایل وی به ازدواج با فرد دیگر و مخالفت والدین و اجبار او به این ازدواج و یا عدم ازدواج شوهر با فرد مورد علاقه اش موجب شده است که زن به طور ناخواسته، فرد دیگری را برگزیند. همچنین تفاوت سنی شوهر نسبت به زن و مشکلات متعاقب آن، باعث می شود که زن با میل و رغبت و رضایت قلبی، ازدواج با چنین شوهری را نپذیرد و رفتار گرم و صمیمانهای با وی نداشته باشد.
مشاهدة رفتارهای خشن پدر، خشونت های خانگی اعم از: ظلم ها، اهانت ها و آسیب های مردان در برابر چشم فرزندان در محیط خانواده، بسیاری از دختران را در زندگی آینده با حس انتقام یا حس ممانعت از بروز چنین وقایعی درگیر می کند تا بدانجا که تلاش می کنند در برابر شوهر رفتار خشونت آمیز داشته باشند تا هرگز دچار وضعیتی مشابه مادرشان نگردند.
کلمات کلیدی: ازدواج، خانواده، زن وشوهر، شوهر، شوهر ازاری
زندگی مشترک وتعهدات ووظایف
نویسنده : واحدیکتا(احسان هاوری)
هیچ تعهد ِ بین بشری ، مهم تر از وظیفه ی ما نسبت به خانواده مون نیست
به نظر بنده بعد از وظیفه ی ما نسبت به والدین وبقیه ی اعضاء خانواده مون ، تعهد ووظیفه ی ما نسبت به همسرمون واگه بود بچه هامون ، بزرگترین مسوولیت محول شده به ماست که دقیقا برای اون آفریده شده ایم!
کسی که می خواهد ازدواج کنه ، باید تفاوت دوستی با یه غریبه یا آشنا وحتی پسر/دختر خاله وپسر/دختر دایی رو با همسرش بدونه وبفهمه چ وظایفی در قبال همسرش داره.
قرار نیس بعد از ازدواج تموم امیال وآرزوهای دور ودرازمونو با خودمون به خونه ی بخت ببریم و اگه اونارو همسرمون برآورده نکرد دیگه همه چیزو تموم شده بدونیم .
کسانی که به امید برآورده شدن تک تک آرزوهای شخصی دور ودرازشون وارد یه زندگی میشن ، بی شک سخت در اشتباهن وسخت رودست خواهند خورد ونا امیدی میاد سراغشون ، چون طرف شما که همسرتونه ، مثل شما یه انسان محتاج ونیازمند وضعیفه واونیز نیازهایی داره. تنها به خدا میشه کامل تکیه کرد وهرچیزنیک حتی همسطح دنیا رو ازش خواست!
اما این هم باید یادمون باشه که دقیقا همسرما تنها کسیه که نزدیک ترین مخلوق به ماست وحامی ودلگرمی ما در این دنیا حتی قبل از والدین مون اونه! چرا؟ - چون او انتخاب قلبی ماست واز خصوصی ترین رازها وعواطف ما آگاهه وما پیش او رها وآزادیم وخودمون هستیم!
محبت وعشق به والدین ِ خوب ، یه جیزیه وبا عشق ومحبت با همسرمون قابل مقایسه نیست ، یعنی نباید این دورو با هم مقایسه کرد ودر برابر هم قرارداد وگفت چرا مثلا داری به مادر وپدرت عشق می دی ؟؟؟ بلکه باید مشوق همسرمون باشیم که به مادر- پدر خوبش که الان مادر- پدر دوم ما هستن ، عشق بیشتر وبیشتر بده ، وتنها وقتی با فقط همسرش ، که ماییم ، هماهنگ باشه که مسائل زناشویی خصوصی مطرحه واون وقته که حتی به والدین هم نباید اجازه ی دخالت بدیم
خب همه ی اینا رو گفتم که بدونیم ، ویادمون باشه که زن وشوهر با وجود ناقص بودن ونیازمندی ذاتی وانسانی شون ،بالاترین سطح رابطه ی انسانی رو دارن .
خب حالا یه مسأله که مهمه اینه که یادمون نره زندگی مشترک نیاز به کار مشترک واشتیاق فردی داره که هماهنگ با همسر ، در یک سو وبه نیل به یک هدف واحد باشه .
هماهنگی روحی ورفتاری بین زن وشوهر نکته ی اصلیه. کار زیاد ومداوم وعشق می خواد تا دونفر به هم از نظر روانی نزدیک وصمیمی بشن : هم سخته وهم مسیری لذت بخشه ، پر از خطا وآزمون!
فرض کنید شما قانون مند ترین انسان دنیا هستین ، و هر روز برای رفتن به محل کارتون ، سوار ماشین تون از یه خیابون رد می شید که هیچ قانون ومأمور پلیس ودوربین ناظری اونجا نیس .. یه روز دو روز .. یه هفته .. یه ماه .. بالاخره نفس انسانی تون به شما میگه : هیشکی ازم قرار نیس بازخواست کنه وچیزی از رفتارم جایی ضبط نمیشه ، پس چه نفعی داره رفتار قانونمند من؟!!
اگه به منطق وعقل رجوع کنید استدلال شما درسته ووسوسه می شید که خلافی مرتکب بشید وویراژ برین یا از روی لاین مخالف حرکت کنید ، شایدم از سرعت مجاز عبور کنید وبلندگوهارو تا آخرین مرحله بالا ببرید و ..
پس می بینیم که عقل برای این مرحله کافی نیست! این چیزیه که من اسم اونو محدودیت عقلی می نامم!
اما اگه عاشق آفرینش باشین ونیک خواه بقیه ودلی مهربان وتربیت شده از طرف خودتون داشته باشین ، وخدارو دوس داشته باشین واونو ناظر رفتار وآگاه از حتی نیت تون بدونید ، این خودتون هستین که به نفس حریص تون دستور می دید واحساسات تونو کنترل می کنید تا همواره از مسیر درست که به نفع خودتون وبقیه س منحرف نشید!
در واقع این رفتار قانونمند رو تنها وظیفه نمی دونید وبلکه ازش لذت می برید! واز بی قانونی وخلاف کاری آزرده می شید.
این تنها وقتیه که به هدف وژرفای معنی قانون برای حفظ خودتون وبقیه ، پی برده باشین.
در زندگی مشترک هم اگه تنها به مسوولیت تون به عنوان وظیفه واجبار نگاه کنید ، به زودی خسته ومستأصل ودرمونده می شد واگه توقعات تونو در حد توانایی ووسع خودتون وهمسرتون وشرایط تون پایین نیارید ، به زودی از راه اصلی منحرف شده وبا مقایسه کردن ظاهر زندگی بقیه ، زیاده خواهی تون ، شمارو وسوسه می کنه به خیانت ، و از عشق دلسرد می شید.
نمی گم آرزوهای بزرگ نداشته باشید ، برخلاف اون ، حتما باید برای رشد وبهروزی وبالندگی در زندگی تون ، به بالا نگاه کنید واز موضع قدرت وارد شوید ودید تونو هرگز به یه وضعیت محدود نکنید .. اصل خوب رو داشته باشید تا در هر انحرافی به اصل تون برگردین ولی به ریسک وخطر در هر مرحله از زندگی اهمیت بدید. وشرایط فعلی وتوانایی هاتونو در نظر بگیرید وبعد توقع تونو از اون شرایط وتوانایی ها داشته باشد وبه بهتر شدن امید داشته باشین وبرای بهبود وبالندگی ، هرروز با برنامه تلاش کنید انگار زندگی تون ابدیه همون طور که نباید به زندگی این دنیا دلخوش بود چون فانیه وتنها شخصیت درونی شما ورفتار ونیکی های شما موندگار ویادگارن وبس ، اما شما موظفید عاشقانه - عالمانه برای زندگی وبهبودش تلاش کنید تا زنده اید ومی تونید!
ریسک به معنی عمل ناآگاهانه ومخاطره آمیزی نیست که بدون هماهنگی وبرنامه انجام بشه ، برعکس ریسک وخطر در اصطلاح یعنی بعد از بررسی همه جانبه ی مسأله وسنجیدن چند بار اون ونگاه به تجربه های مشابه بقیه در اون مورد ، آگاهانه انتخاب کنید که قسمتی ونه تموم سرمایه وانرژی تونو در اون مورد خاص و مورد نظرتون ، صرف کنید!
مثلا وقتی می خواهید یه کارگاه پرورش قارچ بزنید ، نباید تموم سرمایه تونو اونجا خرج کنید تا در صورت شکست ، چیزی برای تکیه بعد از شکست در دست داشته باشید!
در زندگی مشترک باید هر یک از همسرین به تنهایی وهم به طور مشترک به نفع زندگی مشترکشون کار مستمر انجام بده .
هرچقدر برای سروسامون دادن ورشد زندگی مشترک مون هزینه کنیم بازم ارزششو داره!
استفاده از سایر شبکه های مجازی وآشنا شدن با انسان های دیگه ذاتا چیز بدی نیست مثل استفاده از کارد آشپزخونه س!: اما وقتی وفادارترین انسان هم باشین وبه جای وقت گذاشتن برای همسرو خونواده تون ساعت یک نصف شب به جای آغوش امن وگرم ومهربون وپاک همسرتون ، پشت سیستم با دوستان!! مجازی تون ، که معلوم نیس کی وکجان وچه کاره اند ، دارید از خیالات وتوهمات تون لذت می برید ،کم کم به طرف خیانت ناخواسته پیش می رین وتنوع موجود رو در ذهن کج اندیش مون ، زیبا وفوق العاده تصور می کنیم و در مراحل پیشرفته دچار وهم می شیم و از دنیای حقیقی خارج می شیم.
می بینیم طرف 40-50 دوست مجازی در یه شبکه ی اجتماعی داره و به بهونه ی این که شخصی اجتماعیه ، خودشو مجبور می کنه به تک تک شون سرویس عاطفی ارائه بده وهمسر بیچاره ش خمار عشقیه که اوایل زندگی وآشنا شدن به او می داد!
این یه خطر جدیه ونباید سرسری ازکنارش رد بشیم .. تک تک ما دختر وپسرا در این مورد مسوولیم مسول نفس خودمون وتربیت درست جریان عاطفه واحساسات مونیم!
بذارین یه حقیقتی از منافع حجاب (هم مردونه هم زنونه) رو باشما به اشتراک بذارم که موضوعی روان شناسی وعلمیه اما ، برای منافع حیوانی شون ،کمتر اونو فاش می کنن : می دونید چرا توی کشورهایی که برهنگی حق قانونیه وکسی نمی تونه زن ومردی رو در حال سکس وسط خیابون سرزنش کنه واونارو به انسانیت ، دعوت کنه ، زن ها ومردهای اون جامعه ، باید هزار ترفند ودارو به کار ببرند تا تحریک بشن وبه این آسونیا سیر نمی شن ولذتی واقعی وموندگار از با هم بودن نمی برن وتعهدات قلبی وزناشویی سسته؟؟!!
خب چشم وگوش اونا و فرشته ی درون شون غرق در هوس ها وناپاکی هاس و به گوهر وجود انسان اهمیتی نمی دن وتنها شهوت براشون مطرحه مثل حیوونا وبلکه بدتر از حیوونا : چون حیوونا هرسال فصل خاصی برای جفت گیری به طور کاملا غریزی با هم جفت می شن ونه هر لحظه!!
اما حجاب امنیت روانی برای زن ومرد ایجاد می کنه! برای این که نگید حجاب یعنی چادر وکلی پارچه وپوشش که نفس طرفو می گیره ، من قبلا مفصل در این مورد ، نظر شخصی مو که از اسلام دریافت کرده م مطرح کرده م که منظور از حجاب ، اولا ، برای هم آقایونه وهم خانم ها وبعدش این که لباس های قشنگ محلی ومانتو شلوار یا کت وشلوار مناسب که برجستگی بدن رو نمایش نده هم حجابه .. واتفاقا موافق لباس های تیره نیستم جز این که سلیقه ی شخص باشه ودر شرایط خاص وکوتاه مدت استفاده بشه .. بلکه لباس وپوشش باید رنگای ملایم وموقرانه وزیبایی داشته باشه الهام گرفته از طبیعت واحساسات پاک قلب انسان ..
کمی حاشیه رفتم ولی لازم دیدم!
شخصا از عده ای شنیده م که میگن مثلا مصرف یه بار دوبار سیگار ومواد مخدر ومشروبات الکلی باعث اعتیاد نمیشه!!! وعملا می بینم که اونا بدون اون مواد اصلا آرامش وقراری ندارن و یا عمدا اعتیادشونو انکار می کنن یا در جهل مرکب هستند و دیگه تنها باید به خدا امید داشت که اونارو نجات بده ..
ارتباطات ما هم همین طوره ، اگه در متن ارتباطات وسیع عاطفی با ده ها نفر از جنس مخالفیم ، اگه زودتر به فکر نیفتیم ، روزی می رسه که مجردها بعد از ازدواج ومتاهلا ، کم کم از همسرشون جدا وعملا ودرونا به جای تمرکز بر عشق نقد وعزیزشون ، با غریبه ها در ارتباطات احساسی ولاس زدن هستن .
تک تک ما دختر/پسرا مسوول رفتارمون وتربیت دل مون هستیم و باید به همسر احتمالی برای مجردها و نقد ، برای متاهلین ، و بچه هامون فکر کنیم ، بچه ها عملا از رفتار والدین درس می گیرند واونارو الگوی خودشون می کنن!
شمایی که همسرت خوابیده ونصف شب پا می شی وبا ده های غریبه در دنیای مجازی ، نه برای مشاوره و آموزش و در راه خدا ،بلکه برای لذت های غیر واقعی نفس حریص وبیمارتون ، چت می کنید ، متوجه ی خیانت تون به خودتون وهمسرو بچه هاتون هستین؟؟ خب ازش طلاق بگیرین وراحت از آزادی تون!!! بهره منددددد!!!! بشید!!
هیچ ذره ای در آفرینش بی هدف وبی ارزش آفریده نشده ، حالا ما به عنوان انسان که سلطان آفرینشیم واز روح خدا درون مون به ودیعه نهاده شده وبهمون این عزت وبزرگی داده شده ، چقد ارزشمند ومهم وهدفمندیم؟! چقدر شبیه آفریدگارمونیم که به ما خوی وصفات وتوانایی بازتاب خوبی ها وعشق خدا رو داده؟؟!! چقدر جانشین خداییم در زمین؟؟!!
وقتی به خودمون به عنوان گنجی وموهبتی بی تکرار ، نگاه کنیم ، مغرور نمی شیم ودر عین تواضع وفروتنی ، برای صاف وصیقل الماس وجودمون هر لحظه در تکاپو وتلاش خواهیم بود.
پس باید یاد بگیریم سطح روابط ما با ، جز با همسرمون ، در محدوده ای کوچک باشد و خانواده مهم ترین دغدغه ی ما باشه . این به معنی غمخواری برای تموم دنیاس ، چون داریم گنج وجود خودمون ودیگری رو برای نیکی رسوندن به جامعه رشد می دیم .. وجود ارزش مند ونیک ما تنها به نفع خودما نیس بلکه وقتی این سر دنیا داریم به بچه ای خوب بودن رو یاد می دیم از بزه ای در اون سر دنیا جلوگیری می کنیم ونهال خوبی ای رو داریم می کاریم ..
بنده به هیچ وجه مخالف داشتن دوستای خوب نیستم ، اما بهتره با تموم دنیای خوبی ها ، دوست باشیم وبا احترام رفتار کنیم و سطح دوستی صمیمانه مونو به خانواده ودوستای صمیمی که می شناسیم ودر رفت وآمدخونوادگی هستیم ، محدود کنیم ، محارم وغیر محارم رو در نظر داشته باشیم و رابطه ی عاطفی وعشق بازی خاص ما ، تنها به همسرمون محدود بشه!
این عین آزادی وآزادگی وتعادل روانی ورشد شخصیتی وبالندگی ماست واز فهم وشعور وهوش سرشار ما حکایت می کنه!
خلاصه ی مطلب :
1- دوستای خوب زیادی داشته باشین!
2 - عشق ورزی ولاس زدن واحساسات خاص قلبی تون ورفتارهای خاص جنسی وعاطفی وتن برهنه تون رو تنها برای همسرتون نگه دارین و روی روابط تون با او ، از هر نظر ،کار کنید ووقت وسرمایه بذارین ، ومطمئن باشید در نهایت به نفع زندگی مشترک خود شماس ولذت موندگار و واقعی خواهید برد!
3 - زمان تونو تقسیم بندی کنید وبرای همه وقت بذارین اما بیشترین وقت تونو به خانواده و همسرتون اختصاص بدید.
4 - منظورم سطح روابطه ! این سطح ومحدوده وحریم هارو بدونید تا هم خودتون رشد کنید وهم فرزندانی سالم وبالنده ومتعهد داشته باشید!
5 - این گوی واین میدون ، موفق باشیم!
ممنونم ! این نظر بنده بود ، قضاوتش با شما!
واحد(احسان) - بوکان -12:21 صبح دوم بهمن 1392
کلمات کلیدی: وفاداری، زناشویی، زن وشوهر، زندگی مشترک، شبکه های اجتماعی
تاریخ انتشار: شنبه 9 مهر 1390 | تعداد مشاهده : 4562 | |
شاید شما اخیرا متوجه شده اید که همسرتان به شما خیانت می کند. نمی دانید چکار باید بکنید. قبل از هر نوع تصمیم گیری ، فقط این مقاله را بخوانید که بدانید چه کارهایی را " نباید" انجام دهید.اغلب زنان در مقابل خیانت همسرشان واکنش موثر و مناسبی ندارند. آنها اجازه می دهند ترس ، عصبانیت ، شکست خوردگی شان ظاهر شود.اما ما به شما توصیه می کنیم قبل از هر کاری این مقاله را بخوانیدتا شرایط بدتر نشود: به جای اینکه زود از خانه بیرون بزنید بگذارید احساسات و ناراحتی تان فروکش کند. این بدترین کاری است که می توانید بکنید. الان باید بنشینید و رو در رو با او صحبت کنید و بفهمید چه اتفاقی افتاده است البته اگر هنوز با هم زندگی می کنید.اگر او را ترک کرده اید باید بفهمید اکنون چگونه زندگی می کند ، یک کارآگاه خصوصی استخدام کنید یا کسی که او را زیر نظر داشته باشد ، بنشینید و فکر کنید اگر او را ترک کنید چه اتفاقی می افتد. اگر با هم زندگی کنید چه؟بهترین حالت اینست که او را ترک نکنید و با هم دلیل این کار او را بفهمید. خیلی طبیعی است که بخواهید در مورد مشکل خود با کسی دردو دل کنید. اما توجه داشته باشید که با چه کسی درد و دل می کنید. با کسی صحبت کنید که دوست نزدیک تان باشد یک یکی از افراد نزدیک خانواده. کسی که شما را درک کند ، با وی راحت باشید ، به شما دروغ نگوید ، درست و منطقی هدایت تان کند.ناراحتی و عصبانیت شما را کم کند. سعی کند مشکل شما را حل کند نه اینه به شدت آن بیفزاید.شما هم از شدت عصبانیت هر چیزی را به همسرتان نسبت ندهید. نادیده گرفتن خطا یک اشتباه بزرگ است. بهتر از همه این است که به او بفهمانید که متوجه خیانت اش شده اید و دلیلش را از وی جویا شوید،اگر خیانت وی را نادیده بگیرید او را به ادامه کارش تشویق کرده اید. و مطمئن باشید در آینده خیانت های بیشتری مشاهده خواهید کرد و شاید حریم شما و همسرتان از بین برود و او خیانت را از شما پنهان هم نکند. اکثر مشاوران خانواده بر این نظرند که شما باید همسرتان را متوجه کارش زشت خود کنید. اما با یک برنامه ؛زمان و مکان مناسبی برای صحبت در مورد آن پیدا کنید. بدون دعوا و جرو بحث؛دلایل منطقی خود را از خیانت های وی جمع آوری کنید ، تماس ها ، تاریخ دیدارهایشان ، عکس ها و .....اعتماد به نفس خود را از دست ندهید. یکی از بدترین کارها اینست که بخواهید با معشوقه همسرتان رو در رو شوید و با وی صحبت کنید. این حق شماست که در مورد او چیزهایی بدانید ، اما او ارزش زمان و انرژی شما را ندارد. از همسرتان نیز در مورد او سئوال نکنید. سعی کنید در صحبت هایتان همواره نام او را میان نیاورید.به جای جنگیدن با هم سعی کنید به هم نزدیک شوید و دلیل خیانت او را بفهمید و اگر زندگی و همسرتان را هنوز دوست دارید مشکلات تان را حل کنید. تهیه و ترجمه : گروه سلامت نیک صالحی اختصاصی نیک صالحی
1- او را از خانه بیرون نکنید یا خانه را ترک نکنید.
2- در مورد احساساتتان با هر کسی صحبت نکنید.
3- خیانت او را نادیده نگیرید یا وانمود نکنید که اتفاقی نیفتاده است
4- این سه واژه را در نظر بگیرید:"زیر یک سقف بودن" ، " یک برنامه"، و " هدف"
5- زمان و انرژی تان را برای شناختن و صحبت کردن با معشوق همسرتان هدر ندهید.
منبع : سلامت نیوز