نویسنده وتحقیق :
واحد یکتا(احسان= هاوری)
بی شک انتخاب یک همسر خوب ومناسب خیلی آسون نیست وباید دقت کنیم کسی رو همسفر ومونس زندگی مون کنیم که عشق ومهربونی ودوستی وصمیمیت رو بفهمه و درک درستی از زندگی مشترک وتعهد وصداقت وصمیمیت داشته باشه ..
کسی که آرزوهای بسیار کوچک رو نه فدا بلکه بیخیال بشه واسه اهداف بزرگ وبلند مدت ..
این امضاء وبله گفتن زبونی و تایید وامضاء سند ازدواج و این حلقه به دست کردن در دست همسرمون ،
تعهد ومسوولیت سنگین والبته قشنگ ونازی رو به همراه داره
کسی که بدونه چطوری مهره ی پازل و/یا شطرنجشو جابه جا کنه ووقتی پیششیم احساس ارامش ومهربونی ودوستی وصمیمیت وزیبایی ، مارو در بر می گیره ولطافت ونازکی خیال واحساس مارو تا بی نهایت عاطفه می بره وهیچ مرز وحدود ودیوار وانتهایی برای عاشقی با ما نمی بینه وما هم همین احساس رو به او داریم ..
دلیل اصلی ازدواج نباید صرفا کشش سکس وجنسی باشه وگرنه اهداف اصلی فراموش میشه .. چون جذابیت جنسی فقط یک وسوسه ست ودلیلی برای مناسب بودن گزینه ی ما نیست .. شخصیت انسان ها چیزیه که بنای زندگی رو میشه محکم واستوارروش ساخت وبعد مطمئن بود که کسی وچیزی نمی تونه این عشق وخونه ی همسفری وانس رو متزلزل کنه وهیچ اسیبی بهش نمی رسه ..
همونقدر که باید در انتخاب شریک زندگی مون دقت داشته باشیم وبعد از سنجش میزان تفاهم بین ما وکسی که دوسش داریم وبهش علاقه داریم ، اونو انتخاب کنیم ، به همون میزان هم باید در انتخاب سادگی وصمیمیت رو در نظر بگیریم .. این به معنی بی قیدی وبی توجهی نیست وبلکه عشن محکم کاریست چون کسی که اهل سازش وتساهل ومهربونی وعاشقی نیست هر چقدر زیبایی ودارایی ظاهری داشته باشه ولی در کوتاه مدت ازش سیر میشیم ونمی تونه روح تشنه ی مارو که هرگز سیری پذیر نیست مث جسم مون ، نمی تونه راضی وخوشنود کنه ..
دلیل انتخاب همسرمون نباید تنهاموندن مون باشه یا سرزنش بقیه بلکه باید واقعا لایق دوست داشتن باشه ..
کسی که خدارو عاشق باشه واز فحشا وخیانت به شدت متنفر وفراری ودور باشه ..
کسی که بشه خدارو توی چشماش دید ..
خدا تنها در چشمی دیده میشه که قلبش عاشقی واقعی باشه وقلبی می تونه عاشقی واقعی باشه که خیر خواه وزیبا اندیش ومهربون باشه ونیتش سالم وانسان دوستانه باشه ..
نیکی ظاهر از نیکی درون هم می تونه جکایت کنه ..
کسانی رو دیده م که با وجود این که زیبایی رو می بینن ولی دودل هستن که انتخابش کنن یا نه!؟ وانتخاب براشون خیلی سخت شده ..
من میدونم بعضی از دلایلش چیه : از جمله چیزی که خودم شخصا تجربه ش کرده م :
1 _ بودن گزینه های پرزرق وبرق ورنگارنگ زیاد
2 _ کسی که در زندگی شون بوده ورفته واونا دلشون شکسته وتنهاس ونمی تونن راحت به دیگری اعتماد کنن
3 _ باسایر مشکلات شخصی وخونوادگی دست وپنجه نرم می کنن وتمرکز فکر ندارن
4 _ شرایط و موقعیت واقعی ازدواج رو در خودشون نمی بینن
5 _ ایده آل های دست نیافتنی ای برای خودشون تعریف کرده ان که ممکنه تا مرز پیری اونارو پیش ببره ونتونن هنوز بهش برسن وتنهاتر میشن ودر واقع حدود توقعاتشون خیلی بالاست
6 - سایر موارد ..
من شخصا اگه قرار باشه کسی رو شریک زندگیم انتخاب کنم اولویتم چنانکه با خودم صادق باشم ، شخصیت درونیشه واین که چطور راجع به جهان وهدف آفرینش فکر می کنه ..
اولویت اگه مادیات باشه نمیشه بهش تکیه کرد .. اگه طرف مون خیلی دارا وزیبا هم باشه ولی اخلاقش زشت وبد دهن وزشت بین وکج رفتار وپرخاشگر وستیزه جو وبدبین وشکاک باشه .. بی شک زندگی برای هردومون جهنم میشه وتلخ تر از این میشه که تحملش کرد وسرانجامی قشنگ نداره .. ولی خیلی از انسان های خوشبخت رو دور وبرم سراغ دارم که از خیلی کم وبا حداقل امکانات شروع کرده ن والان وضع مادی شونم خوبه وهم عمق وژرفای رابطه ی احساس وعاطفی وعشق ودوستی و أنس وصمیمیت بین شون ، میگه که چقدر هم رو دوس دارن خدارو شکر خدارو شکر که می بینم هنوز کسانی ، چه جوون وچه پیر ، این جوری عاشقانه کنار هم هستن .. این میگه هنوز خدا از انسان نا امید نشده ..
.................................
روانشناسان بحث و بررسیهای بسیاری در مورد عوامل مشکلزا در ازدواج
انجام دادهاند، اما برای یافتن عوامل مؤثر در شکلگیری یک ازدواج موفق تحقیقات
کمی انجام دادهاند.
جودیت اس. والر استین، دارای مدرک دکتری در روانشناسی، برای پر کردن این
فاصله تحقیقاتی، روی بیش از پنجاه زوج که حداقل نه سال با هم زندگی کرده بودند
تحقیق و بررسی داشته استا
او بعد از مصاحبههای متعدد به شناسایی نه وظیفه اساسی زوجها دست یافت. این
زوجها صاحب فرزند بوده و با وجود گذشتن نه سال زا زندگی مشترکشان زندگی
شادی داشتند.
9 تکلیف اساسی ازدواج موفق
1 ـ جدایی عاطفی ـ هیجانی: اولین تکلیف روانشناختی در یک ازدواج شاد، جدایی
عاطفی ـ هیجانی از خانواده کودکی است، تا این عاطفه به طور کامل صرف زندگی
مشترک شود، البته این کار باید با حفظ خطوط ارتباطی با خانواده پدری و مادری
انجام شود.
2 ـ ارتباط نزدیک: ساختن بنایی مبتنی بر درک و شناخت متقابل، صمیمیت، وجدان
و آگاهی وسیع و مشترک، در عین حال مراقبت از حد و مرزهای خصوصی همدیگر.
3 ـ رابطه جنسی همسو: داشتن یک رابطه جنسی غنی و شاد و حفظ آن از
یورشهای شغلی و محدودیتهای خانوادگی.
4 ـ پذیرش رنج پدر و مادر شدن: قبول کردن نقش رعبآور پدری و مادری و
پذیرش تأثیر ورود کودک در فضای خانواده. پدر و مادر در عین حال باید فضاهای
خصوصی خود را حفظ کنند.
5 ـ مسئولیت پذیری: پذیرش روبهرو شدن با بحرانهای زندگی.
6 ـ قوام یافتگی: حفظ تعهد زناشویی در هنگام سختی. ازدواج باید همچون
سرپناهی باشد که در آن، هر کدام از زوجین به راحتی بتواند تفاوتها، عصبانیتها
و تعارضهای خود را بیان کند.
7 ـ شوخ طبعی: زندگی خود را با شوخ طبعی سپری کنند و از ناراحتی، دلخوری
و انزوا دوری کنند.
8 ـ تغذیه روحی ـ روانی: برطرف کردن نیازهای روحی- روانی یکدیگر و تشویق
و حمایت را همواره سرلوحه زندگی خود قرار دادن.
9 ـ یادآوری خاطرات پیشین: هیچگاه حتی در لحظات سختی و قهرکردنها، خاطره
آن دوران رمانتیک آشنایی اولیه، لحظات شیرین با هم بودنها و به اصطلاح گپزدنها
و خیالپردازیهای ایدهآلگونه را فراموش نکنیم و سعی کنیم آن را با کمک هم زنده
نگه داریم.
بنظر والر استین، این نه تکلیف اساسی چیزهایی نیستند که از بیرون بر ازدواج
تحمیل شوند، بلکه اینها در حقیقت مسائل ذاتی ازدواج و همراه با آن هستند. مبادا فکر
کنید که اینها نه پیامی هستند که باید همچون تقویم و جدول بر دیوار آشپزخانه شما
نصب شوند و شما هم هر روز آنها را چک کنید. سعی کنید این طعمهای نه گانه را
همواره در ازدواج خود بچشید.
به نظر میرسد که ازدواج، ضرب افکار، عقاید، احساسات و خصوصیات شخصیتی ـ
فرهنگی دو انسان در هم است؛ نوعی امتزاج. ازدواج در حقیقت نوعی پیکرتراشی
است که زن و شوهر پیکرتراشان آن هستند. ازدواج یعنی اینکه من رضایت میدهم
قسمتی از سرزمین وجود خودم را به شما واگذار کنم و در قبال آن، شما هم قسمتی
از سرزمین وجود خودت را به من بسپاری. بعد از آن تو میتوانی به سرزمین من
سفر کنی و من هم میتوانم به سرزمین تو سفر کنم، ولی برای سفر به سرزمینهای
فروخته نشده باید ویزا تهیه کرد. در سرزمین یکدیگر سفر میکنیم تا تفاوتها و
شباهتها را ببینیم، ببینیم که به رسم تحفه به سرزمین خود چه میتوانیم بیاوریم. اگر
نتوانیم در سرزمین دیگری تاب بیاوریم، آیا چارهای میتوان اندیشید؟
ا زدواج یعنی از قسمتی از خودخواهیهای خود گذشتن، برای دریافت خود
خواهیهای فرد مقابل، آن هم برای خودخواهی خود.
هنر یک ازدواج خوب در این است که شما چقدر بتوانی میان خودخواهی خود و
خودخواهی طرف مقابل - که البته به آن دگرخواهی میگویند- توازن برقرار کنی.
چنانچه دیدی تحمل خودخواهی فرد مقابل را نداری، ببین وضعیت این خصوصیت
غیر قابل تحمل در خودت چگونه است.
گاهی زوجین نقش فانوس و چراغ را در تاریکیهای سرزمین یکدیگر بازی میکنند.
پادشاهی کردن بر سرزمین دیگری، یعنی عقد قرارداد برای به سربردن همیشگی در
تاریکی، یعنی پادشاه سرزمین جهل بودن.
تک تک اختلاف نظرهای زناشویی به جای اینکه ویران کننده باشد، خشتی بر تکمیل بنای
درک متقابل و چراغی بر تاریکیهای سرزمین درون افراد است.
ازدواج یعنی گذشتن از بخشی از خودخواهی خود به نیت پذیرفتن قسمتی از خود
خواهی طرف مقابل، آن هم برای خودخواهی خود؛ ازدواج یعنی عقد قرارداد و قبول
توانایی شراکت.
منبع : zendegi--yani.blogfa.com
بیماری خاموش زندگی زناشویی
ازدواج پیوند مقدسی است برای با هم بودن . شریک زندگی هم شدن اما در تمام شرایط . انتخاب شریک زندگی مهم ترین انتخاب زندگی است چون نتیجه ی خوب یا بد آن بر دیگر شئون زندگی فرد تاثیر می گذارد.
همانطور که برای هر انتخابی در زندگی قوانین و راهکارهایی وجود دارد که به گزینه ی بهتر بیانجامد در مورد ازدواج هم چنین است و ما در بخش جوان و ازدواج به تفصیل راجع به آن صحبت کرده ایم .
اما قبل از انتخاب ، آمادگی دختر و پسر برای پذیرش نقش های جدید بسیار مهم است. اگر هر کدام از طرفین بدون کسب توانائی های لازم برای زندگی خانوادگی وارد این عرصه بشوند ، در خوشبینانه ترین شکل آن بعد از طی چند سال کشمکش و آزمون و خطا بالاخره رفتارهای مناسب برای موفقیت در زندگی مشترک را خواهند آموخت. اما در خیلی از موارد این اتفاق نمی افتد و اگر با حفظ ظاهر کنار هم زندگی کنند ، باز هم در حقیقت همدیگر را تحمل می کنند.
اولین قدم برای داشتن ازدواجی موفق ، تشکیل خانواده در زمانی است که دختر و پسر به بلوغ عاطفی رسیده اند و شناخت صحیحی از ازدواج دارند.
البته داشتن آمادگی روحی برای پذیرش زندگی جدید نباید بهانه ای شود که دختر و پسر از ازدواج شانه خالی کنند. خداوند در آیه ی 21 سوره ی روم فرموده اند:و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّة و رحمة )از نشانه هاى او این است که از خود شما جفتهایى براى شما آفرید تا نزد ایشان آرامش یابید, و میان شما دوستى و مهربانى برقرار ساخت. خداوند وعده داده اند که محبت بین همسران ایجاد می شود.
دختر و پسر با کسب مهارت های لازم بهتر است رویا پردازی و تخیل را کنار بگذارند و نسبت به جامعه و خانواده شان و انتظارات و نقش هایی که در آینده باید ایفا کنند ،شناخت کامل داشته باشند.
قدم بعد انتخاب صحیح کسی است که او هم آمادگی پذیرفتن زندگی مشترک با تمام خوبی ها و البته سختی هایش را دارد . انتخاب مناسب هم برای هر کسی تعریفی مخصوص خود او را دارد. اینچنین نیست که بتوان از روی یک نسخه ی واحد عمل کرد. البته کلیاتی مانند صداقت ،نجابت ،استقلال و ... وجود دارد اما هر کس با توجه به خصوصیات فردی و خانوادگی خود ، باید نیمه دیگر خود را انتخاب کند.
گاهی دو نفر بدون شناخت مناسب از روحیات ،خواسته ها ،نیاز ها ،باید و نباید ها و خلاصه بدون تشابه فرهنگی با هم ازدواج کرده و بعد از مدتی برای بهتر شدن ارتباط شان نفر سوی را هم وارد زندگی شان می کنند .و این بزرگ ترین اشتباه ممکن است زیرا دختر و پسری که مهارت لازم برای زن و شوهری را ندارد در یک ارتباط بیمار ، خود را وارد عرصه ای می کند که باید نقش مهم پدر و مادری را نیز بپذیرند . کاملا طبیعی است که فرزند این خانواده نیز نتواند در زیر چتر حمایتی والدین خود تبدیل به یک انسان توانا با بهداشت روانی بالا گردد. و با احتمال زیاد خود او زمانی که قرار باشد وارد زندگی مشترک گردد فاقد مهارت های لازم جنسیت خود خواهد بود. زیرا بهترین زمان برای یاد گیری این مهارت در کودکی از طریق همانند سازی با والد هم جنس خواهد بود حال اگر این والد همجنس خود رفتار های صحیح در ارتباط زناشویی رانداشته باشد ،آنوقت چه می شود؟بدیهی است که این چرخه ی معیوب ادامه می یابد.
همیشه شکست در ازدواج به طلاق قانونی نمی انجامد خیلی از زوج هایی که می شناسیم هرچند از یکدیگر جدانشده اند اما در حقیقت زندگی جداگانه ای دارند. آن ها در یک خانه زندگی می کنند اما جدا از هم تصمیم می گیرند، تفریحات جدا گانه ای دارند ، با هم گفتگو نمی کنند ، از حال هم با خبر نیستند و در یک کلام دنیایشان با هم متفاوت است .
هر چند کارشناسان پیشنهاد می کنند برای آنکه بهداشت روانی فرد به خطر نیفتد ،بعد از ازدواج هم شخص بتواند ساعاتی را برای خودش داشته باشد و لزومی ندارد تمام کارها و تصمیماتش را با طرف مقابل در میان بگذارد اما این استقلال حد و مرزی دارد و اگر این حدود شکسته شوند آنوقت کم کم دو نفر از هم دورتر ودورتر شده و بااینکه در یک خانه زندگی می کنند ، همخانه های یکدیگر می گردند.
تحمل این شرایط (طلاق عاطفی) برای زن و شوهر بسیار سخت است و احتمال خیانت به تعهد زناشویی را بالا می برد اما بیشتر از زن و شوهر ، فرزندان در این محیط آسیب می بینند و ارتباط سرد والدین ، محیط خانواده را برایشان نا مطلوب می کند.
همانطور که گفتیم دو مرحله ی آمادگی و انتخاب صحیح در موفقیت ازدواج نقش زیادی دارد. اما روش ادامه ی مسیر و خسته نشدن در نیمه ی راه و با بروز مشکلات ، بسیار مهم است . هنگامی که صیغه ی عقد جاری می شود و دو نفر برای تمام عمر با هم پیمان می بندند ، مانند زمانی است که سوت آغاز مسابقه به صدا در می آید. مسابقه ای با هدف خوشبختی و مدت زمان تمام عمر. توجه به قسمت دوم بسیار مهم است. یعنی تلاش در یکسال و دوسال و ده سال به تنهایی نتیجه نمی دهد بلکه تمام لحظه ها و ساعت ها و روز هایی که از عمر فرد باقی مانده ، باید خود را در مسابقه حس کند.
این مسابقه مانند هر کار تیمی دیگر نیاز به هماهنگی تمام اعضا دارد . اگر تیمی با توانایی های فردی خوب شروع به کار کند ،ابتدای راه را هم به خوبی انجام دهد اما در میانه ی راه خسته شود و یا اهداف مسابقه را فراموش کند ، ناگزیر شکست می خورد.
اگر زن و شوهر در آغاز مراقب رابطه شان باشند اما به مرور فراموش کنند که چه وظایفی را دارندو برای تداوم رابطه زناشویی باید چه رفتارهایی را داشته باشند ، محیط خانه شان روز به روز سرد تر خواهد شد.
برای هیچ کس مطبوع نیست در کنار کسی زندگی کند که دوستش ندارد . همسرانی که از هم دور می شوند ، با حسرت از روز های اول آشنایی شان یاد می کنند و غبطه ی زندگی زن وشوهر های صمیمی را می خورند اما خودشان برای رسیدن به این مهم تلاش نمی کنند.
اگر هنوز ازدواج نکرده اید ابتدا خود را برای پذیرفتن نقش های جدیدتان آماده کنید و در هنگام انتخاب دقت داشته باشید و اگر انتخاب کرده و زندگی تان را تشکیل داده اید ، در صورت نیاز مهارت های ارتباطی تان را قوی تر کنید و سپس در کنار همسرتان سعی کنید از طلاق عاطفی که به عقیده ی من بیماری خاموش زندگی زناشویی است ، پیشگیری کنید .این پیشگیری راه های مختلفی دارد که در مقاله ی بعد به آن اشاره می کنیم ....
داوودی - بخش خانواده و زندگی
عشق یعنی وقتی کسی رو دوس داری با همه وجودت مراقبش باشی ویادت بمونه که او پیشت امانته وتااجازه شو از خودش ووالدین وسرپرستش نگیری بهش دست هم نزنی وبدونی ازت درباره ش می پرسن
وهر لحظه اون مهربون مطلق حتی نیت وفکرتو می خونه وبهت آگاهه وتو مسوول اون مهربونتی که ادعای دوس داشتنشو می کنی
عشق یعنی عاشقانه خوب باشیم وبا اشتیاق چیزی رو بخوایم ونه به خاطر ترس از کسی ویا حتی برای توقع چیزی ووعده وعیدی...
یعنی وقتی دوست وآشنا ورفیقین ، در خوبی ها باشه وفقط زیبایی ها روبه هم بدین ووقتی حلال هم شدین می تونین هم رو بیچاره کنین عزیزم
یعنی حتی اگه به خاطر اعتماد ومحبت بی نهایت عزیزت به تو خودشو لخت مادر زاد هم تسلیم تو کرد ، به روش لبخند بزنی و بهش بگی با جونت مسوولشی وازت درموردش می پرسن وبری دستشو بگیری وبگی که : بیا عزیزم دلتنگ نباش ، بشین .. و پیرهنت رو در بیاری واونو بپوشونی واز خدا براش سلامتی وزیبایی وآرامش بخوای وبخوای بین تون باشه وعشقی سالم ومقدس وپاک بهتون بده وکاری نکنین وحتی فکری به ذهن تون نیاد که بعدا غصه دارتون کنه واز همون آغاز آشنایی تا حلال شدن هم راضی وخوشنود باشین وافتخار کنیم به عشق ودوستی مون ..
.. یعنی دوتایی تنهایی با هم در خلوت تون با خدا حرف بزنین وازش تشکر کنین به خاطر وجود هم وآفرینش خوبی ها وبرای همه ی دنیا دعا کنین وخوبی هارو بخواین ..
عشق یعنی نه برای این که تنهایی یا به خاطر فشار وحرف مردم وسایر چیز ها کسی رو بخوای بلکه به این خاطر که چون دوس داری اقیانوس محبت ودوست داشتن وصمیمیتتو که توی قلبت حسش می کنی با کسی که لایق دوس داشتنش می دونی ، سهیم بشی .. اونو بخوای ..
سرعت واقعا پاینه ونمی ذاره فعلا عکسارو بذارم بعدا ایشالا میام ودرستش می کنم
عشق مطلق ، خداست ، واگه با تو عاشقی می کنم ، چون تورو قشنگ ترین بهونه ووسیله
برای نزدیکی به خدای آفریدگارمون می دونم
یک پسر انگلیسی به یک پسر ایرانی میگه:چرا خانمهای ایرانی با مردا دست نمیدن یعنى این قدر مرداتون شهوت پرستند؟ پسر ایرانی میپرسه: چراهرمردی نمیتونه دست ملکه ی انگلیس رو لمس کنه؟ پسرانگلیسی عصبانی میشه میگه ملکه فردی عادی نیست فقط با افراد خاص دست میده پسر ایرانی میگه: خانومای ایرانی هم ملکه اند...
آغاز کسی باش که پایان توباشد
در عشق ،با این که هوس هم سهم کوچکی داره ولی در احساس بزرگ واصلی عشق ، حتی بوسیدن هم طعم اصلیش ،محبته نه شهوت!
عشق یعنی گفتن این جمله بار ها وبارها در هر وقتی که کنار همسروعشقمونیم
جمله ای که هرچقدر تکرارش کنیم اگه با قلبمون باشه هربار طعمش تازه ست وهرگز مندرس وخسته کننده نمیشه
دو _ سه کلمه هم بیشتر نیست که به عزیز مون با قلب مون بگیم :
کفشای عروس مونو پاش کنیم ونگاش کنیم واقیانوس حرفای عشق رو از توو نگاه هم بخونیم ..
و اونوقت وقتی تنهای تنها با همیم وتنها خدا سومین ماست ودستاشو بگیریم و براش بخونیم :
عشق گاهی به طعم پرتقاله
گاهی طعم انبه س
وگاه به ژرفای آهنگ ملودی دلنشین ونت های نواخته شده ی ویولن به دستان هنرمند ومشتاق تو!
من عکس بالا رو در یه وبلاگ دیدم که یکی زیرش نوشته بود
" خدایا کاش این خونه ی من بود .." شاید می خواسته خودش باشه وعشق وخدا
عاشقان ، چنان یکدیگر را در آغوش می گیرند
که بین شان چیزی فراتر از رابه بین دوجسم مطرح است ..
عشق یعنی معنای این که :
متشکرم
برای همه وقت هایی که مرا به خنده واداشتی.
برای همه وقت هایی که به حرف هایم گوش دادی.
برای همه وقت هایی که به من جرات و شهامت دادی.
برای همه وقت هایی که مرا در آغوش گرفتی.
برای همه وقت هایی که با من شریک شدی.
برای همه وقت هایی که با من به گردش آمدی.
برای همه وقت هایی که خواستی در کنارم باشی.
برای همه وقت هایی که به من اعتماد کردی.
برای همه وقت هایی که مرا تحسین کردی.
برای همه وقت هایی که باعث راحتی و آسایش من بودی.
برای همه وقت هایی که گفتی "دوستت دارم"
برای همه وقت هایی که در فکر من بودی.
برای همه وقت هایی که برایم شادی آوردی.
برای همه وقت هایی که به تو احتیاج داشتم و تو با من بودی.
برای همه وقت هایی که دلتنگم بودی.
برای همه وقت هایی که به من دلداری دادی.
برای همه وقت هایی که در چشمانم نگریستی و صدای قلبم را شنیدی.
لبخند من به تو یعنی " عاشقانه دوستت می دارم "
آغوش من همیشه برای تو باز است.
همیشه برای گوش دادن به حرفهایت آمادگی دارم.
می خواهم اوقاتم را در کنار تو باشم.
من کاملا به تو اطمینان دارم و تو امین من هستی.
در دنیا تو از هرکسی برایم مهم تر هستی.
همیشه دوستت دارم چه به زبان بیاورم چه نیاورم.
همین الان در فکر تو هستم.
خداوند من بهشتی دارد،
نزدیک ، زیبا، بزرگ
و به گمانم دوزخی دارد،
کوچک ، بعید،
و در پی دلیلی ست تا ببخشد مارا
گاهی به یک دعا حتی در حق دیگری
ای عاشق ! ای مدعی عشق ! با تو ام !خودم ! با توام واحد! با تو ام احسان ! با تو ام یکتا! با تو ام هاوری!
اگه تموم عواطف وعشق واحساس وزیبایی های آفرینش مال توباشه صرفا ولی خدارو نداشته باشی ، هرگز یک لحظه هم خوشبخت نیستی وتوی توهمی!
عشق یعنی وقتی از هم دلخوریم به مهربونی بسپاریم که :
میان ماندن و نماندن
فاصله تنها یک حرف ساده بود
از قول من
به باران بی امان بگو :
دل اگر دل باشد ،
آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد
عشق یعنی گفتگو با خدا واین که براش بنویسیم :
هنوزم فک می کنم میشه واسه ت نامه نوشت
با سه چار تا غلط املایی ویه خط زشت
بنویسم برسه به دست خوب من ، خدا
به همون نشونی همیشگی ، باغ بهشت
هنوزم فک می کنم روی بووم خونه مون به تو نزدیک ترم
می تونم ازون بالا ، مثل پر پرنده ای ، سبک بپرم
هنوزم فک می کنم دوس نداری دیده بشی
واسه این ، رو درختا ،یواشکی دس می کشی
من همه ش مواظبم یه وقتی رنجیده نشی
نمونه یه برگ خسته وشکسته زیر پام
آخه محض خاطرت یه عمریه سر به هوام
چ کنم دست خودم نیس ، خیلی عزیزی تو برام ..
دهانم پر از حرفـ استـ...
ولی با دهان پر که نمی شود حرفـ زد!
خداوند ، بی نهایت است ،
اما به قدر نیاز تو فرود می آید
به قدر آرزوی تو گسترده می شود
وبه قدر ایمان تو کارگشاست
اگر زیبایی را آواز سر دهی ، حتی در تنهایی بیابان ، گوش شنوا خواهی یافت. (جبران خلیل جبران)
من به شروعی تازه می اندیشم برای مهربونی
حرف هایی هست برای نگفتن
هر چه آید زین سپس بنهفتنى است
به گفته سعدى «آن را که خبر شد ، خبر باز نیامد»
دوستان! این نوع سر در آوردن از اسرار و حقایق قابل نقل و توصیف نیست .
به گفته مولوى :
این مباحث تا بدین جا گفتنى است ور بگویى ور بکوشى
صد هزار هست بیگار ونگردد آشکار