دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بفهمی زندگی بی عشق نازیباست
دعایت می کنم با این نگاه خسته، گاهی مهربان باشی
به لبخندی تبسم را به لب های عزیزی هدیه فرمایی
بیابی کهکشانی را درون آسمان تیره شب ها
بخوانی نغمه ای با مهر
دعایت می کنم، در آسمان سینه ات
خورشید مهری رخ بتاباند
دعایت می کنم، روزی زلال قطره اشکی
بیاید راه چشمت را
سلامی از لبان بسته ات، جاری شود با مهر
دعایت می کنم، یک شب تو راه خانه خود گم کنی
با دل بکوبی کوبه مهمانسرای خالق خود را
دعایت می کنم، روزی بفهمی با خدا
تنها به قدر یک رگ گردن، و حتی کمتر از آن فاصله داری
و هنگامی که ابری، آسمان را با زمین پیوند خواهد داد
مپوشانی تنت را از نوازش های بارانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
گرچه دوری از خدا، اما خدایت با تو نزدیک است
دعایت می کنم، روزی دلت بی کینه باشد، بی حسد
با عشق، بدانی جای او در سینه های پاک ما پیداست
شبانگاهی، تو هم با عشق با نجوا
بخوانی خالق خود را
اذان صبحگاهی، سینه ات را پر کند از نور
ببوسی سجده گاه خالق خود را
دعایت می کنم، روزی خودت را گم کنی
پیدا شوی در او
دو دست خالیت را پرکنی از حاجت و
با او بگویی:
بی تو این معنای بودن، سخت بی معناست
دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا
برایت آرزو دارم
که یک شب، یک نفر با عشق در گوش تو
اسم رمز بگذشتن ز شب، دیدار فردا را به یاد آرد
دعایت می کنم، عاشق شوی روزی
بگیرد آن زبانت
دست و پایت گم شود
رخساره ات گلگون شود
آهسته زیر لب بگویی، آمدم
به هنگام سلام گرم محبوبت
و هنگامی که می پرسد ز تو، نام و نشانت را
ندانی کیستی
معشوق عاشق؟
عاشق معشوق؟
آری، بگویی هیچ کس
دعایت می کنم، روزی بفهمی ای مسافر، رفتنی هستی
ببندی کوله بارت را
تو را در لحظه های روشن با او
دعایت می کنم ای مهربان همراه
تو هم ای خوب من
گاهی دعایم کن
تو هم ای خوب من گاهی دعایم کن
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حال پریشا نش شد وکنارش نشست . مرد جوان بی اختیار گفت: عجیب آشفته ام و همه چیز در زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم ونمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟مرد سالخورده برگیاز درختی کند و آن را داخل نهر آب انداخت وگفت : به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آب می سپارد وبا آن می رود، سپس سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت . سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرورفت و در عمق آب کنار بقیه ی سنگ ها قرار گرفت مرد سالخورده گفت: این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و درعمق نهر قرار گیرد، اما امواجی را روی آب ایجاد کرد و بر جریان آب تاثیر گذاشت حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را مرد جوان مات ومتحیر بهاو نگاه کرد و گفت: اما برگ که آرام نیست او با هر ا فت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست!؟ لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهممرد سالخورده لبخندی زد و گفت: پس حال که خودت انتخابکردی چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی ...آرام و قرار خود را از دست مده در عوض از تاثیری که بر جریان زندگی داری خشنودباش مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست واز مرد سالخورده پرسید: شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را ؟پیرمردلبخندی زد و گفت: من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم من آرامش برگ را می پسندم ولی می دانم که خدایی هست که هم به سنگ توانایی ایستادگی را داده استو هم به برگ توانایی همراه شدن با افت و خیزهای سرنوشت.
دوست من ....برگ یا سنگ بودن انتخاب با توست
خدایا، اندیشهام را در مسیری معنوی و روحانی قرار ده، تا روحم را با تو درآمیزم، و لذت ِ بودن ِ با تو را در لحظه لحظهی زندگیام دریابم.
خدایا، اندیشهام را چنان محکم ساز که به حقیقت و عقلانیت متعهد باشم، و تنها بر پایه فهم و تشخیص خودم از زندگی، زندگی کنم، تا بتوانم از آنچه جامعه و دیگران از من میخواهند فراتر بروم.
خدایا، به من بینشی عطا کن که هیچ وقت خود را با دیگران مقایسه نکنم، بر آنهایی که از من برتر هستند حسد نورزم، و بر آنها که پایین ترند فخر نفروشم، و بر آنچه دارم قناعت کنم و همواره در این اندیشه باشم که از آنچه در حال حاضر هستم، فراتر بروم.
خدایا، به من فهمی عطا کن تا تفاوتهای خود با دیگران را دریابم، و بفهمم که با شخصیت منحصربه فردی که دارم قاعدتا زندگی منحصربه فردی نیز برای خود خواهم داشت، که از جهاتی می تواند متفاوت از زندگی دیگران باشد، مهم آن است که به تفاوتهای خودم و تفاوتهای دیگران احترام بگذارم و زندگی ام را منطبق با آن چه هستم، شکل ببخشم.
خدایا، توانایی ِ عشق به دیگری را در وجودم بارور ساز، تا انسان ها را خالصانه دوست بدارم، و بهترین لحظات لذت زندگی ام، لحظاتی باشد که بدون هیچ نوع چشمداشتی، خدمتی به همنوع ام می کنم.
خدایا، مرا از هر نوع نفرت و کینه ای که حوادث تلخ روزگار بر وجودم نهاده است، رها کن، تا با رهایی از نفرت و کینه، بتوانم دیگران را آن طور که هستند، بپذیرم و دوست بدارم.
خدایا، فهم مرا از زندگی آن چنان ژرف ساز تا قوانین آن را دریابم، و بفهمم که در زندگی چیزهایی هست که قابل تغییر نیست، قوانینی هست که از آنها تخطی نمی توان کرد، تا ساده لوحانه نپندارم که هر آنچه می خواهم را می توانم داشته باشم، و هر آنچه آرزو می کنم خواهم داشت.
خدایا، این توانایی را به من عطا فرما تا در لحظه لحظه زندگی ام، در لحظه حال و برای آنچه هم اکنون می گذرد زندگی کنم، و زیبایی ها و شادی هایی که هم اکنون از آن برخوردار هستم را با اندیشیدن بیش از حد به گذشته ای که دیگر پایان یافته است، و دغدغه بیش از حد برای آینده ای که هنوز نیامده است، نادیده نگیرم.
خدایا مگذار که در بند گذشته باقی بمانم، و چنان تعهد و دغدغه ی کشف حقیقت را در درونم شعله ور ساز که هیچگاه بخاطر آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام و آبرو ، حیثیت و شخصیت اجتماعی ام بدان وابسته است، از حقیقت هایی که هم اکنون بدان ها دسترسی می یابم، و ممکن است همه آنچه در گذشته حقیقت می دانسته ام به چالش بکشد و بی اعتبار سازد، محروم نمانم.
خدایا، مرا به انضباطی درونی متعهد کن، تا بفهمم و بدانم که هر کاری که دوست دارم و از آن لذت می برم را مجاز نیستم که انجام دهم.
خدایا، کمکم کن تا عمیقا دریابم که زندگی بیش از آنچه اغلب می پندارند جدی است، و برای هیچ انسانی استثنا قائل نمی گردد، همه ما برای آنچه می خواهیم و در آرزوی آن هستیم باید تلاش کنیم و شایستگی و لیاقت به دست آوردن آن را داشته باشیم. خدایا، به من بیاموز که بدون شایستگی و لیاقت داشتن چیزی، نخواهم که تو آن را از آسمان برایم بفرستی.
و در آخر ؛ خدایا، نعمت سکوت را بر من ارزانی دار ، تا در آن لحظاتی که طنین زندگی روزمره در درونم آرام می گیرد، نوای دلنشین و آرامش بخش حضور تو در روح و وجودم، مرا گرم و آرام سازد |
نویسنده : واحد یکتا (احسان- هاوری)
تقدیم به او (دوست) که محبتش درخاطرم ، خاطره ش در یادم ویادش در قلبم همیشه زنده ست !
همه ی ما انسان ها در شرایط عادی نیازمند دوست ومونس وهمراه و همسر وهمزبون وهمدل ورفیق ویار وکسی هستیم که با هاش درد ودل ومهربونی وعاشقی کنیم ..
اما باید روابط مونو با مهارت کنترل ومدیریت کنیم ، تا هم خودمون آزار نبینیم وهم موجب آزار ورنج دیگری نشیم ..
اگر سطح رابطه ی ما ، در مرحله ی دوستی و یا خونوادگیه ، باید مراقب باشیم برده ی هم نشیم و یاد بگیریم "انسان" خیلی محترم وارزشمنده حتی گناهکارش!! ودارای حق وحقوقیه در دیوان عدالت الهی ..
این که متوقع باشیم هر چه را ما می خواهیم ودلمون می خواد ، انجام بشه ، از خودخواهی ونادانی ما ناشی میشه ..
بهترین راه برای این که زندگی متعالی وشکوفا ولذت بخشی داشت هباشیم ،بخصوص در ابراز عواطف واحساسات ، اینه که به اونقدر آژاد ورها وهم متوقع وزیاده خواه باشیم ، تا جایی که به حقوق دیگران ، تجاوز نکنرده باشیم !
باید خودمونو بشناسیم تا جایی که از جسم وروحمون آگاهی کافی به دست بیاوریم ..
موقعیت فعلی فردی خانوادگی واجتماعی خودمونو بدانیم ویادمان باشد بقیه هم انسانند واحساس ونیاز وعاطفه دارند وهمان قدر که ما نیاز داریم به زیبایی ومهربانی وعشق ودوستی وهوس و لذات مادی وتجملات وخانه وماشین وهرچی خوبیه ، آن ها نیز ، نیازمند ومشتاق هستن به این خوبی ها وزیبایی ها ورفاه ..
تا به این مهم نرسیم ، محاله از رنجمون کم بشه!
فرقی نمی کند حتی اگه تموم دارایی ها وهمه ی مخلوقات خدا در خدمت ما باشند ف اگر انسان عادل وبخشنده وخیر خواهی نباشیم ، گرچه در کوتاه مدت شخصا لذت خواهیم بلرد از قدرت ودارایی هامون ، اما ، خیلی زود خوشی ولذت ما به تنهایی ورنج تبدیل میشه وهیچ چیز مارا اشباع نخواهد کرد وهم دیگران را آزرده ودلشکسته خواهیم کرد ورنج ایشان ، دامن گیر خودمان خواهد شد .. این فرایند ، سنت عدالت الهی است وهیچ گریزی از آن نیست چون خدا انسان را به حال خودش وبدون برنامه رها نکرده وهر عملی را عکس العملیست ، هم سطح وهم اندازه ی آن عمل ، ولی در جهت مخالفش!
احساس خوشبختی و رضایتمندی از زندگی ف صرفا به داشتن مادیات وسلامتی نیس ودل بزرگ وبزرگ اندیش وخیر خواه وپاک وسالم ومهربان وخداگرا ونیکو ، می خواهد ..
بشر اینجوری خلق شده و می ماند .. یعنی اجبارا در سیطره ی عدالت وعشق خداست : از خوبی خوبی می بینه واز بدی رنج وتنهایی نصیبش میشه ..
اما برگردیم به رابطه ی بین دختر وپسر وزناشویی ..
دختر وپسری که در خانه ی پدری اش ، هزاران آرزو وخواهش برآورده نشده با خودش به خانه ی همسرش می برد ، حق دارد تا جایی که متوقع نباشد که همسرش تمام آرزوهای دور ودراز او را برآورده کند وگرنه به قضاوت نابخردانه وخودخواهانه ونا عادلانه ی همسرش ، اورا دوست ندارد!!!!؟؟؟
درست مثل بچه ای کوچولو وننر ولوس وغرغرو وپر توقع که ناز ونوازش مامان باباشو می خواد وگرنه شروع به گریه وداد وبی داد می کنه ..او هننز بزرگ نشده واگه به خودش نیاد ودیر بجنبد ، نه تنها لذتی از زندگی اش نخواهد برد بلکه درمردابی از تنهایی وغم فرو خواهد رفت ودرآوردنش اگر غیر ممکن نباشد ف سخت وطاقت فرسا خواهد بود ..
اما چه خوب است خودمان قبل از ازدواج ویا حتی اگر ازدواچ کرده ایم در اولین فرصت وهمین الان قلب مونو تربیت کنیم وبدانیم کی هستیم وهدف بودن ما چیه وچه میزات حق داریم از بقیه وحتی همسرمون توقع وچشمداشت داشته باشیم .. باید حتما به عنوان زن یا مرد به وظایف زناشویی مون آگاه باشیم وسپس در مسسر درستش وبا راه های بسیار قشنگی که هست ویا خودمان پیدا می کنیم ومی سازیم آن را انجام دهیم ..
نباید که منتظر باشیم همسرمون مارو تر وخشک کنه واگر خودش هم درظاهر اینو می خواد به خاطر عشق ومحبتیه که به ما داره وما اگه مرد وانسان وخانم باشیم نباید به خودمون این اجازه رو بدیم که تحقیر شدن ورنج اونو ببینیم ..
واقعا شخصیت کودک در رابطه با زن وشوهری ، بسیار مشمئز کننده س ( باید زیبایی وسادگی ومهربونی ویکرنگی وبی کینه بودن وعشق ودوستی کودکانه رو از قلب کودک مون به امانت بگیریم و لجاجت وغرغرو بودن ونقنقو بودن ومتوقع بودن وزیاده خواهی کودکانه رو از وجودمون دور کنیم .. به سلامتی ما الان بالغ وبزرگ شدیم ومسوولیت یک خانواده رو به عهده گرفته ایم!)
بیایید با هم مرور کنیم آن چه را که گفتم : زن وشوهر باید وخیلی زیباست که حتی کفش هم رو واکس بزنن ولباس و دست وپا وبدن هم رو بشورن و موی سر هم رو شونه بزنن و حتی سوراخ جوراب هم رو کوک بزنن .. واین اشکالی نداره وعشین عاشقی ومهربونی وشناختن وظیفه ومسوولیت در قبال عشق وهمدیگه ست .. اما حق ندارند هر نفس ولحظه سر هم غر بزنن ونق بگن وبه خاطر چشم وهمچشمی داشته های بقیه رو از هم بخوان .. هرگز وهرگز نه در روابط زناشویی ونه در رابطه ی والدین وفرزندان وحتی دوستی ها وفامیل وآشنا وغریبه ودر هیچ رابطه ای کسی را با همسال وهمسان ودوست وآشنا های دیگه مقایسه نکنید که بخواهید او را ازین طریق سرزنش کنید که چرا کمتر دارد وکم دارد!!
این یک رفتار غیر انسانی وناعادلانه ست ..
کسی که شخصیتش رشد کرده وانسان است ، هرگز موجب تحقیر همسرش نمیشه ونمی ذاره همسرش ، یک طرفه تمام وظایف ومسوولیت های زندگی را به دوش بکشد .. چون می فهمد وباور دارد که زندگی زناشویی ، دوطرفه ست ومال هردوشونه ونه یکی شون!
یک زندگی مشترک ، مشترکه وآن را زن وشوهر با هم می سازند
حتی نباید از همدیگه چشمداشت ابراز عشق رو به زور داشته باشیم ف چون عشق ورزی به زور جواب نمیده وباعث اشمئزاز ونفرت واز چشم افتادن اون حس وزیبایی میشه حتی اگه مث شبنم سحرگاهی در بکرترین کوهستان بهشت باشه!
واسه اینه که حتی خدارا خواندن ونماز وروزه هم نباید به زور وستیز وبا تهدید وتوبیخ باشد چون خدا عین عشقه واز دل وارد میشه نه با زور وتهدید!
عشق باشد از قلب وارد بشه وبه هم فرصت بدیم تا موندگار وحک شده بشود وبماند ..
زمانی که زن وشوهر از هم دور هستند نباید هر لحظه توقع داشته باشند طرفشون هر لحظه آنلاین باشد وبا تلفن بهشون جواب بدهد ..
متاسفانه اختراع وفن آوری ف جدا از تمام خوبی هایش ، عادات وچشمداشت های بیجا وغیر منصفانه ای هم به وجود می آورد وهرکسی از آن ودیگرانی که با آن در ارتباط هستند توقع معجزه ای ابدی وهمیشگی دارد!
قرار نیست چون همسر وعزیز من (مثلا) سر کاره یا در شهری دیگر ومسافر ودر کشور وسرزمینی دیگر است واز من دور است ، هرلحظه با تلفن که زنگ زدم بهش یا اس ام اس فرستادم براش ، همان لحظه به من جواب بدهد !
توقع ما از موبایل ،نیست ، بلکه این توقع ما از همدیگه ست که حالا گوشی های همراه ، بهانه داده دست ما! واین بسیار توقع بیجا ونابخردانه ایست .
بله! هر زمان که زن وشوهر از هم دور وبی خبر هستند از لحاظ جسمی ، باید (لازم نیست ، بلکه باید!) به هم اطلاع دهند که کجا هستند وحال وروزشان چگونه ست وچه کسانی دور وبرشان هستند وکارشان چیست ! و دلیلش هم اینه که آن ها الان مجرد وتنها نیستند ومسوول همدیگر هستند وهرکدام در قبلا دیگری احساس مسوولیتی معقول می کند وحقشه بداند عزیزش کجاست وحالش چطوره وحتی بین دوری شان طی روز وشب یکی دوبار یا بیشتر ، به هم پیام های قشنگ ومهربونی بفرستند و گاهی تلفن بزنند مثلا یک بار در طول روز !
ولی این که هر ساعت به هم زنگ بزنند واز هم متوقع باشند دم دست باشند وپاسخگو ، این واقعا خودخواهی وزوره و هیچ کسی از زور واجبار خوشش نمی آید ..
بابا شاید طرف مان رفته به سرویس بهداشتی .. دستش بنده الان .. شارژ گوشیش تموم شده .. اعتبار تلفنیش نمونده .. مریضه وهزار بلا سرش اومده(لازم نیس نگران بشین اینقد زود ، فرضا گفتم!) .. در محیطیه که بهش اجازه ی پیام فرستادن یا گفتگو با تلفن رو نمیده .. از وقت بسیار شخصی اش استفاده می کنه( این وقت شخصی که بهش اشاره کردم ، بعد ازازدواج خاص هرکدوم از زن وشوهره مثل قبل ازازدواج که مثلا به تفکر ویا گفتگو با خدا وبرنامه ای بسیار خاص مربوطه که حق هرکدوم از زن ومرده که برای خودشون داشته باشن واسیر هم نباشن وبعد اان شاء الله بیشتر راجع به این وقت بسیار فردی وشخصی بحث خواهیم کرد !) ..
وخلاصه ازین نوع دلایل معقول عدم در دسترس بودن آنی وفوری که موجه وعادلانه ست که در هر لحظه دم دست نباشیم!!
اما لازمه در اولین زمان ممکن به قول بروبچ " آمارمونو به همسرجون عزیزمون بدیم"
ّبابا به هم سخت نگیریم ف اگه قراره طرفمون به ما خیانت کنه ، ما اونو هفت لایه ایزوگام هم بکنیم وتوی قرنطینه ی خونه وتوی جیب مونم اسیرش کنیم ، این کارو می کنه ! زن وشوهر باید اول مسوولیت پذیر باشند واول زندگی با هم نه تنهایی در مورد مسوولیت هاشون با هم حرف بزنن وبه هم قول صداقت ووفارو بدهند و در یک هارمونی وهماهنگی با هم زندگی قشنگ ومهربون دونفره شونو سروسامون بدهند وبعد هرکدوم آزاده واسیر دیگری نیست : وظایف زناشویی شونو انجام بدهند واینقدر بزرگ شده باشند که مسوولیت پذیر باشند وفرق همسر وزندگی مشترک رو با دوست وفامل و پسر عمو /دختر عمو وبقیه ، بدونن ، دیگه بقیه ی ساعات عمرشون مال خود خودشونه .. گرچه وقتی زن وشوهر عاشق همدیگه هستن همون لحظات بسیار خاصشونم بیشترش با هم میگذره .. مثل دعا خوندن وکار خوب ونیکوکاری با همدیگه که واقعا باید لذت بدهد .. من که نچشیده م ولی وقتی لبخندعاشقانه ی یک زوج رو می بینم کنار هم ، قلبم بهم میگه واقعا این کارا با هم تنها وقتی که خدا فقط سومین زن وشوهر جونه ، خیلی لذت بخشه وبا لغات وواژه ها قابل شرح وبیان نیست .. فقط باید چشید وتجربه کرد ..( یهو دلم تنگ شد برای بودن همسر مهربون وعاشق ودانایی که من خاکش خواهم بود : نگران نباشین اونم خاک من میشه ولی باز من کوچیکشم )
پس چی شد؟
آفرین ! : ازدواج بکنیم برای عشق ورزی .. عشق بورزیم به خاطر اشتیاق قلبی مون به سهیم کردن دیگری درعشق مون .. ودلیل کنار هم بودن وعاشقیامون نباید هرگز نیاز جسمی وتنها موندن وحرف مردم واین جور دلایل باشه !
خدای ناز خیلی خوب بنده های تربچه شو می شناسه و فرموده توی کلامش برای بشر که : " از مردم کسانی هستند که به جز خدا ، همتایانی بر می گزینند وآنان را چون دوستی خدا ، دوست می دارند ، اما مومنان به خدا محبت بیشتری دارند" بقره 165
واین باید اساس عاشقی ما باشه که خدارو با بنده جمع نکنیم واصلا قابل مقایسه نیست و نباید صفات خدارو به بنده بدهیم صفاتی که خاص خدایی اونه ونه مثلا مهربونی (البته مهروووووونی مطلق هم خاص خداست ) مثلا من میشنوم که به اشتباه بین دختر وپسرا باب شده شدت عشق وخواستن وودوست داشتن همرو به پرستش هم ، تفسیر می کنن ، در حالی که پرستش خاص خداست ونه غیر او ..
تازه باید یادمون باشه کسی که تموم زندگی وعشق وهمه کس وزیبایی وعمر ونفسمونه واز همه ی مخلوقات بیشتر دوسش داری وبراش میمیریم ، از ما کمتر به لطف وحمایت وعشق خدا بی نیاز نیست واونم یه آفریده ایه از خون وگوشت وپوست واستخون وبسیار ضعیف وشکننده ومحتاج ولی شخصیتش مارو مجذوبش کرده وتموم زیبایی ها وخوبیاشو خدا به اوداده که آفریدگاره .. پس اول عاشق خدا واریدگارش بشیم بعد اون که عشق زمینی مونه! تا عشق ما ابدی وموندگار ودارای حمایت خدا بمونه ..
مسولیت اشتباهای خودمان را به عهده بگیریم تا نشون بدهیم که بزرگ شده ایم ..
ورنه ..
هر که را روی خوش وخوی نکوست مرده وزنده ی من عاشق اوست
اگر گاهی ندانسته به احساس تو خندیدم
ویا از روی خوخواهی فقط خودرا پسندیدم
اگر از دست من در خلوت خود گریه ای کردی
اگر بد کردم وهرگز به روی خود نیاوردی
اگر زخمی چشیدی گاه گاهی از زبان من
اگر رنجیده خاطر گشتی از لحن بیان من
حلالم کن وبعدش هم دعایم کن!
کلمات کلیدی: عشق، زناشویی، دوستی، زن ومرد، تفاهم، دختر وپسر، رابطه ی زن ومرد، درک متقابل، حقوق زن ومرد
هرچه روی موضوع موفقیت در ازدواج و طلاق تحقیقات بیشتری انجام می شود، مطالعات نشان می دهد که گذراندن دو سال اول یک زوج با هم می تواند موجب بقا یا از بین رفتن ازدواجشان شود. | |
دو سال اول با هم بودن خیلی مهم است هرچه روی موضوع موفقیت در ازدواج و طلاق تحقیقات بیشتری انجام می شود، مطالعات نشان می دهد که گذراندن دو سال اول یک زوج با هم می تواند موجب بقا یا از بین رفتن ازدواجشان شود. این مسئله در تحقیقی انجام گرفت که در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی در امریکا به چاپ رسید.
|
life is happiness
زندگی شادی است
زندگی لذت است
life is enjoy
زندگی یعنی کودکی
زندگی عشق است
life is love
زندگی وحدت است
life is unity
زندگی تعهد است
life is commitment
life is faith
زندگی ، اعتقاد است
زندگی آزدایه
life is freedom
زندگی ، خلقت است
life is creation
زندگی یک راز است
life is a mystery
زندگی ، دانستن است
life is knowledge
زندگی ، شوق است
Life is delight